شوهر کردنو دوست ندارم زیاد چون خیلی مسئولیت پذیری میخواد سنم مناسب ازدواجه و دوتا خواهر مجرد بزرگتر دارم. ولییی خیلی حس غریبی دارم مخصوصا از دیشب، همه همسن و سالم ازدواج کردن اونوقت من تازه دیشب با دوست پسرم که قرار بود ازدواج کنیم کات کردم( بعد کلی بدبختی و قهربالاخره راضی شد تموم شه چون کیس مناسبم نبود). ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و.... .
دیشب اصلا نخوابیدم همش فکر کردم چرا ادمای اشتباهی سر راهم قرار میگیرن. هیچوقتم عاشق نشدو
تصمیم گرفتم درس بخونم ارتقا شغلی پیدا کنم ـ فکر کنم من کلا تنهام 😅
یه عقاب همیشه تنهاست😂