برادرشوهرم مجرده حدود۲۸سال هرروز میاد خونمون صبح یکی دوساعت غروب ها تا وقتی بخابیم میمونه
با گوشی شوهرم میره اینس تا وتلگ رام گوشی خودش فروخته
کمی هم با پسرم بازی میکنه
هربار بدون در زدن میاد تو ومدتی وقتی میاد تو یه جای خونه قایم میشه ویهو پخ میکنه من یا پسر ۹ماهه م میترسونه ومیخنده
چندبار جلو شوهرم گفتم اینکارو نکن برا پسرم خوب نیست یهو میترسه
حالا من مشغول تمیزکاری اتاق بودم وپسرمم پیشم بود یه گل اوردم تو سینک بشورم تی وی هم روشن بود مشغول شستن بودم یکی پخ کرد برگشتم برادرشوهرم پشت سرم تو اشپزخونه بود😠منم جیغ زدم وچندتا سیلی زدم وعصبی شدم پسرمم صدامنو شنید جیغ میزد
رفتم تو اتاق دنبالم اومد دربستم گفتم برو بیرون درباز کرد منم گفتم ازاین ببعد در میزنی اگ باز کردم میای داخل
اونم گفت محبت زیادی بهتون کردم اما مثل فلانی(خاهرکوچیکش که باهاش قهر)دیگه تموم شد نمیام خونتون ورفت.