به شدت پرروعه به شدت بی ادب و وقیح هیچ هنری هم نداره جز پرخاشگری و فحاشی و داد و بیداد واسه من
حواسش نبود اتو از دستش افتاد شکست منم بدخلقی کردم بعدم رفتم سراغ غذا درست کردن
بعد هی میگفت باید بیای از دلم دربیاری منم گفتم تو به من گفتی زرت و پرت نکن حالا از دلت دربیارم؟
گفت خب اتفاق بوده چرا به خاطر یه اتو اینطوری میکنی گفتم چطور من قبلا یه آنتن سی هزار تومنی رو دستم خورد بهش قطع شد کلی باهام دعوا کردی؟
گفت اصلا فدای سرم و شروع کرد به بابام و داداشم چیز گفتن
منم شستمشا گفتم بابامو یه تارموشو به تو نمیدم اون اختیار دار این زندگیه اون کل جهیزیم رو داده گفت با اون جهاز گوزیت جهاز وظیفتون بوده
گفتم خونه هم وظیفه تو بوده داشتی؟ خیلی هم جهیزیم خوبه اگه راست میگی یه اتو بخر برام
بعد اسم داداشش رو آورد گفتم با اون داداش زن بازت گفت از زرنگی شه که زن بازه واسه منم بیاره میکنم 😐
منم گفتم مال این حرفا نیستی بعد بهم گفت چشم دیدنت ندارم به خاطر آبروم تحملت میکنم منم گفتم کدوم آبرو منم همینطور منم متنفرم ازت بفرما از این خونه بیرون
بعد اومد سمتم حمله ور بشه منو بزنه گفتم چیه تا کم میاری میخوای روم دست بلند کنی و رفتم تو اتاق
اما دلم خنک شد که کلی حرف بارش کردم مرتیکه پررو فکر نکنه ازش میخورم گفتم چه هنری داری مثلا تو یه نگهبانی و آنقدر سر خودت معطلی.
اتیش گرفت اما حال کردم حقش بود تا انقدر پررو و بی چشم و رو نباشه.