2737
2734

من عقد کرده ام دو سه روزه با شوهرم خونه پدرشوهرم میخوابیم یه برادرشوهر مجرد دارم کثافته دیونه است امروز نمیدونم چش بود دیشب چیزی خورده بود نمیدونم.خونه پدرشوهرم یه اتاق بیشتر ندارن برادرشوهرمم توی اتاق نمیخوابه پذیرایی میخوابه سر سفره ناهار امروز دراومد ب مادرشوهرم گفت خاک برسرت کنن خونت همیشه اِشغاله من بخوام زن بگیرم چجوری بگیرم اینا اینجان برادرشوهرم لات و لوته دیدیم کنار جیبش چاقوعه مادرشوهرم ب شوهرم التماس کرد ک چیزیش نگو چاقو داره چیزیش نگو.شوهرمم چیزی نگفت رفت حیاط توی دستشویی .برادرشوهرم ب من گفت یه بار دیگه بیاین اینجا بخوابین در رو باز میکنم اتیشتون میزنم از این ب بعد خودم میخوام تو اتاق بخوابم

داغون شدم فکر میکنم چیزی مصرف کرده بوده دیشب ولی در کل از ما بدش میاد چشم دیدن مارو نداره دارم خون گریه میکنم و مینویسم اینارو چیکار کنم منم عصبانی شدم هرچی تونستم ب شوهرن گفتم ک خاک برسرت کنن برو گمشو ک ب زنت اینطوری گفت

شوهرم گفت اگه جواب میدادم چاقو میزد اینو میخوای


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738

یااااا علی ... نرین اونجا .. خونه مامانت بمونید... یا زودتر عروسی کنید

🐣خاطره زایمان سزارین من آوین عزیزم در تاریخ ۱۲ آبان سال ۱۴۰۰ بدنیا اومد و دنیای من و باباش رو زیباتر کرد 🥰❤👶🏻                                                                            شمایی که دارید امضای من رو میخونید:🌹 لطفا برای شِفای همه ی مریض ها یه صلوات بفرستید 🌹                                  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز