تقریبا دوهفته میشه که خواهرشوهرم میخواست دوستاشو به شوهرم نشون بده به بهانه های مختلف مثلا میگفت لایو بگیرم ازت بزارم اینستاگرام و...تا اینکه دیشب ساعت یازده شب زنگ زد که بیایید خونمون خواهرشوهرمم مطلقه است در ضمن خلاصه رفتیم خونشون و دیدم ختر با رکابی و مو باز نشستن جلوی من وشوهرم منم اروم به شوهرم گفتم منو ببر خونه که یهو قاطی کردن به من و شوهرم من و گرفت زیر مشت و لگد تازه چهار ساله ازدواج کردم ولی یه روز خوش نداشتم