از ديشب سرم داره ميتركه از اول تعريف ميكنم
همش دنبال بهونه س ك با ما قطع رابطه كنن مثلا پسرم دنيا اومد نيومد ديدنش
عمل كرد نيومد حتي ب خودم زنگم نزد فقط مادر شوهرم
پاگشامون نكرد
من باهاش قهر نكردم همچنان حرف ميزديم !
حالا پريشب رفتم خونه مادر شوهرم شوهرش نشسته بود سلام ك كردم روشو برگردوند و ي جوري هول شد ك شوهرمم متوجه شد
ب مادر شوهرم ك گفتم گفت گله كردن ك چرا پسرشونو بغل نميكنم براي همينه!!!!!!!!!
قرار شد مام مثل خودشون رفنار كنيم تا ديشب برادر شوهرم زنگ زده ميگه فلاني (من)خونس و بيايد نهار تو باغ ما(نريزيد سرم خودمم ميخام نرم) به شوهرم گفتم منم شخصيت و غرور دارم نه ك ي روز بي محلم كنه ي روز بگه بيايد اصلا نميتونم برم هركيم هرچي ميگه بگه ب نظر شما ميخاد من نرم ب مادر شوهرم بگن من مقصرم؟دليلشون چيه؟
اخه مادرشوهرم ميگف بخاطر ما بريد ولي من گفتم ن
خونه مادرشوهرمم ك رفتيم چون تو يه ساختمونيم
نظر شما چيه اين كارا چه معني داره؟
من چيكار كنم اصلا سياست ندارم رفتار درست چيه؟