وقتی که تهمت زدن و دروغ گفتن و آبروم رفت با خودم گفتم من باید پیش خدا عزیز باشم و بنده هاش مهم نیستن ، در مورد اتفاقی که افتاده نمیتونم بگم
هرطور شده فراموش کردم که چه اتفاق هایی افتاد و چی گفتن و ... ، دلم واسشون تنگ شد از دلتنگی نمیدونستم چکار کنم واسشون دعا کردم خودمم یه ذره آروم شدم ، ولی هربار میبینمشون دلم میگیره
دوباره دلم میشکنه و بغض میکنم
خواهشا تا وقتی از یه چیزی مطمئن نشدین نگین و آبروی هیچکس رو نبرین
حتی اگه مطئن هم شدین بازم نگین شاید یه چیزایی هست که شما نمیدونین یا شاید زود قضاوت کردین