2726

چکامه هم میشه

کاربر قدیمی هستم، به سری عقده ای گزارش زدن ترکید😒نظرمو دوس نداری نخون 😑این نی نی یار ها هم نباید واسه هر گزارشی یکیو بترکونن شاید یه سریا سادیسم دارن الکی گزارش میزنن، اصلا اگه کسی از من و نظراتم خوشش نمیاد جمع کنه از اینجا بره، مرسی اه😳

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

چکامه

علی؟!!!!!                                                                           همسر عزیزتر از جانم💖 خداروشکر میکنم که تورو با من آشنا کرد.. خداروشکر میکنم که همسرم شدی و دنیامو زیباتر کردی.. خداروشکر میکنم که بابای پسرم تو هستی👶💗یادمه اولین‌بار که منو دیدی گفتی میخوام خانوم خونم باشی و من باورت نکردم..تورو از خودم روندم💔 ولی الان پنج ساله که خانوم خونتم و بابتش هزاران بار خداوند رو شکر میکنم💋بمونی برام مرد بی نظیر من🤴👸💞💞💞
2728

چلغوز 😂

میدونی نی نی سایت  تلگرام ، واتساب ، ..... و حتی اینستا  هم هرچقدر هم زرق و برق  داشته  باشن  بازم  بعد  یه مدت دلت و میزنه  میدونی چرا چون همش تظاهر  همش  فقط  رو کم کنی  همش .....  اما اینجا نی نی سایت  ما  خودمونیم  خود واقعیمون  اخه  هیشکی هیشکی  رو نمیشناسیم .  اینجا  نی نی سایت  خواهرانه  بهم کمک میکنیم  درد و دل  میکنیم  اینجا جای خوبیه برا درد و دل  کردن  ما خانوما  حرفایی که تو دلمونه   غصه هامون  حتی وقتی نمیتونیم  به نزدیک ترین کسمون  بزنیم   اینجا راحت  میگیم    ممنونم  نی نی سایتی ها  وقتی با شماها حرف میزنم   اروم میشم   دلم  سبک  میشه  الهی همیشه  باشید 😍    

چهراز

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730