ما برای شناخت مرگ باید به روایات رجوع کنیم و کلام خدا و معصوم،نه گفته های اطرافیان.
روایتی هست به این مضمون که بعد از مرگ چه مومن و چه گناهکار و کافر حسرت میخورند که ای کاش زودتر مرده بودیم و به عالم دیگه میرفتیم.
مرگ به خودی خود زیباست و سخت.مرگ یعنی انتقال از جایی به جای دیگه.جابجا شدن ترسی نداره.اما چرا سخته؟چون نفس انتقال سخته.مثل کودکی که متولد میشه.این خروج از یک عالم و ورود به عالم دیگه دردناکه و همه دچارش میشند.
حتما شنیدید این روایت رو که مرگ برای مومن مثل بوییدن گل سرخه و برای گناهکار سخته جان دادن.در واقع به خاطر دلبستگی به مال و مقام دنیاست که انسان نمیتونه دل بکنه و گناهانی که از پیش فرستاده و میدونه دستش خالیه.
وجود نکیر و منکر رو هم از آموزه های دین میفهمیم و شب اول قبر از کلیات سوال پرسیده میشه.
و خدا با عدالت رفتار میکنه.اینکه آیا جاهل قاصر بوده یا جاهل مقصر؟اسم دین به گوش طرف نخورده یا فهمیده ولی در شناخت حقیقت کوتاهی کرده؟
حرف در این موضوع بسیاره و وقت زیادی میطلبه