موقع عقدم وقتی رسیدیم محضر یادمون افتاد کله قند و حلقه هارو وتو خونه جا گذاشتن ...از محضر تا خونمون ۱ ساعت راه بود
ما هم گفتیم بی خیال کله قندو حلقه بشیم و همینطوری بخونه عقدو ولی دوستم سریع با عاقد صحبت کرد یواشکی ؛ چند تومن داد بهش گفت یه ساعته میام
راه دو ساعته رو یه ساعته رفت با کله قندا و حلقه رسید انقدر عجله داشت و دویده بود پاشنه کفشش به ورودی گیر کرده بود و دراومد
هیچ وقت یادم نمیره ..عاشقشم