الان سه روز شدک تو اتاق جدا میخوابیم بدتر از همه اینکه مادرشوهرم فهمید دعوا کردیم حتما تو دلش عروسیه 😔
ولی ب مامانم نگفتم چون شهر دیگ ست خیلی ناجور دعوا کردیم من ک فکر میکنم دیگ اصلا نتونیم مثل قبل زندگی کنیم و باهم باشیم
کتک کاری و ... کلا خیلی مزخرف بود دعوامون سر اینکه اون بچه رو تو هوای سرد میبره بیرون منم گفتم نبر اونم با ی لحن تند و عصبانی گفت نفهم میفمی گریه میکنه خیلی لحنش بد بود مادرشوهرمم داشت گوش میداد منم ی سیلی زدم گفتم درست صحبت کن بعد رفتم تو اتاق و درگیری شد بیچاره بچم ترسیده بود چیکار کنم با این همه غصه