تعریف کنید بخندیم
کاربر نی نی سایت عزیز. اگر آنلاینی پستم رو لایک کن
من آخرین سفری که به چین داشتم سوپ خفاش خوردم 🤢🤢🤢🤢
من ی خاطره دارم اشتباه کردم ی عمر تا ابد باید تاوان بدم تاوانشم صدمه ای ک ب صورتم زدم تاوانشم از دست دادن خانوادم بود
تو خونه شمالمون زیر اتصالات سینک یه ظرف شیشه ای گذاشته بودم که آب چکید جایی رو خیس نکنه بعد حدود شش ماهی اونجا سر نزدیم. بعد از شش ماه که رفتیم اومدم تمیز کاری کنم دیدم ته اون شیشه سیاهه فکر کردم آب چکیده و حالت کپک و جلبک بسته بخاطر هوای شمال. اومدم برش دارم بندازم آشغالی فکر کنم دویست تا سوسک ریز و درشت توش بودن ریختن بیرون .رو دستم و تو کابینت. فقط جیغ زدم. روسریمو برداشتم پریدم از خونه بیرون.تا دو روز نمیتونستم غذا بخورم.🤢🤢
یکی از کاربرا میگفت یه بار مهمون اومده بود اون نمیخواست از اتاق دربیاد و دستشویی داشت. گفت تو مشمع جیش کردم راحت شدم.😐🤢
من خاطرات خوب زیاد دارم ولی بدترین خاطرم واسه ۱۶ سالگیم
یدفعه یکی بخاطر تداخل دارویی بستری بود بیمارستان
بعدش که مرخص شد سردرد داشت مسکن خواست
منم دوباره از همون قرصا بهش دادم شبش تشنج کرده بود و کبود شده بود بعد ۶ سال هنوز شبا خواب میبینم
چون خونه مامانم زندگی میکردیم دوران عقدمون،سطل آشغال تواتاق نبود،ونمخواستیم دراتاقو بازکنیم سروصدابشه،ازپنجره میخواستیم ک.....م رو پرت کنیم تو باغ متروکه ی پشت خونمون ولی ناگهان باد زد افتاد تو حیاط همسایه پایینیمون.صبح اومد در مامانمو زد به بابام که رفت بازکنه درو گفت یعنی چی میندازین تو حیاط ما 😐
(شرفمون رفت)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 روز پیش
2 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
