بارداری اولم با دختر داییم دقیقا باهم بودیم تاریخ زایمانمونم یکی بود...بچه من همون اوایل سقط شد ولی خداروشکر دختر داییم بچش سالم موند و امروز زایمان کرد و استوری اقوام رو دیدم که تبریک گفتن.از صبح حالم داغونه اگه بچه منم میموندامروز میتونستم بغلش کنم و هزاربار بوسش کنم واقعا و از ته دلم خوشحالم که بچه دخترداییم سالمه فقط دلم برا خودم کبابه که چرا اینطوری شد.بعد از اون باز باردار شدم که تو سه ماهگی باز مجبور به سقط شدم و این یکی رو هم از دست دادم.حالا من موندم و یه دنیا حسرت از دست دادن بچهام و از طرف دیگه رنج و غصه ی اینکه باز میتونم حس مادر بودنو درک کنم یا دیگه نه.خدایا خودت بگو چیکار کنم.حالم خیلی بده خیلی خیلی بد 😞
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم شاید خیریت داشته ، خدا رو شکر باردار میشی و از این لحاظ مشکلی نداری خدا رو شکر همسرتون هم مشکلی نداره ، خیلیا رو میشناسم که سقط داشتن و الان دو سه تا قد و نیم قد دور و بر شونه ، کمی صبوری کن و مطمعن باش هیچ چیزی بی حکمت نیست البته هر وقت دلت گرفت گریه کن و بزار کمی آرومتر بشی ولی هیچ وقت نا امید نشو 🌹🌹🌹