هیییچ احساسی بهم نداره.اصلا نه محبتی نه چیزی.نه عشقی.اوایل من بهش محبت میکردم ولی وقتی رفتارشو دیدم منم دیگه نسبت بهش سرد شدم یعنی نگاش میکنم ازش بدم میاد چندشم میشه.اصلا دوست ندارم نگاش کنم.وقتی مریضه اصصصلا ناراحت نمیشم.دست خودم نیست هیچ حسی ندارم.یه هفته بود کمرش گرفته بود به خدا واسم مهم نبود اصلا فقط تظاهر میکردم .دوست ندارم اینجوری باشیم.من یه زندگیه پراز عشق میخواستم.دیشب تا ساعت ۲از دستش گریه کردم تا صبح تب و لرز داشتم به خاطر دعوای بچه هام کلی دیشب سرم دادو بیداد کرد.همیشه اشکمو درمیاره.همیشه توهین میکنه.هیچوقتم از دلم در نمیاره هق هق میزنم از دستش عین خیالشم نیست.
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ماه را گم نکنی...! جهت تعجیل درفرج طاووس اهل بهشت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام روحی فداک(صلوات) (اللهم عجل لولیك الفرج بحق زینب کبري س) (ظهور نزدیک است ان شاءالله )
ماه را گم نکنی...! جهت تعجیل درفرج طاووس اهل بهشت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام روحی فداک(صلوات) (اللهم عجل لولیك الفرج بحق زینب کبري س) (ظهور نزدیک است ان شاءالله )
بیشتر برا هم وقت بزارین با هم زیاد حرف بزنین خیلی از مشکلات آدما با هم بخاطر حرف نزدنه اول شما شروع کن اون مرده شاید یکم غرور داشته باشه و نخاد زیاد صحبت کنه ولی شما باهاش حرف بزن و درد و دل کن اونم کم کم راه میفته