نیازی نیست زیاد محبت کنید ،اصلا هدف محبت کردن به اونا نیست
،من خودم بیشتر از ۲۰ ساله که ازدواج کردم ،تا به حال هم نشده خونه خانواده شوهرم کار کنم یا اونا از من توقعی داشته باشن در صورتیکه از بقیه جاری هام توقع کار کردن دارن ،چرا ؟چون من از اول خودمو اونطوری معرفی نکردم
هیچوقت جلوشون با لباس غیر رسمی و نامرتب ظاهر نشدم ،هبچوقت منو تو اتاقشون یا خونه ی خودم بدون کفش پاشنه دار ندیدن ،همیشه با لبخند و خوشرو بودم ،ولی به هیچوجه صمیمی نمیشدم یا اونجور کار نمیکردم ،و هرگز هم دعوا و بی احترامی نکردم
در حدی که همراهی باشه و بی ادبی نشه کمک دادم بهشون مثلا جمع کردن لیوان یا بشقاب از رو میز و گذاشتنوشون روی سینک،اوایل ازدواج هم مادر شوهرم از من توقع کار داشت ولی وقتی دید خودم کارگر دارم و تو خونه کار نمیکنم (البته من کارگر هفتگی داشتم ولی طوری وانمود میکردم که انگار کارگر روزانه دارم ،)یه بار هم که همون اوایل مادرشوهرم زیاد ناله و غر میزد که دست تنهام و پام درد میکنه کمرم درد میکنه ،بهش گفتم میخوای کازگرمو بفرستم یه روز کمکتون کنه ؟؟؟خیلی جاخورد و گفت باشه یه روز کارگرم رفت وقتی دید هزینه شو خودش باید بده ،دیگه الکی گفت نه خودم کارگر پیدا کردم میگم بیاد 😄
یا وقتی میان خونه مون کارگرم ،پذیرایی میکنه ازشون ،خوب دیگه طبیعتا حساب کار دستشون اومده و از من توقعی ندارن
در صورتی که جاری بزرگتر و کوچکترم عیدها میرن و خونشونو گرد گیری میکنن😳😳😳یعنی ازشون متوقع هستن که باید برن!!!!البته ظاهرا جلو من خیییییلی از اون جاری هام تعریف میکنه ،ولی من کاملا حس میکنم و میبینم که منو بیشتر قبول دارن حتی اگه به روی خودشون نیارن!!!چون مرتب دارن از من تو همه کارها تقلید میکنن و با اینکه تو مسایلشون دخالت نمیکنم و نظر نمیدم خیلی نظرات من براشون مهمه و غیر مستقیم از شوهرم نظرات منو جویا میشن
منظور من از این مثالی که زدم این بود که اگر بزرگواری میکنیم و حرف های بدشون یا رفتار بدشون رو ندیده میگیریم ،منظور محبت کردن به اونا نیست ،بلکه نشون دادن کلاس اجتماعی ،اصالت ،وقار و شخصیت خودمونه