سلام خانم گلی ها
بدون مقدمه میگم
یه خانومی از اقوام هستن
هروقت رفتم خونشون یا اون اومد خونمون و همصحبت شدیم نماز صبحم قضا شد....منم روی قضا شدن نماز صبح بشدت حساسم...
یک بار خونشون یک روز کامل موندم هم خونشون نماز صبحم قضا شد و وقتی روز بعدش برگشتم خونمون، دم در خونمون یه گنجشک مُرده ی خونآلود دیدم...خیلی بهم خوردم... و تا سه روز پشت سر هم نمازم قضا شد...
متأسفانه ایشون خیلی اهل غیبت هستن
هرچقدم با هر زبونی میگم غیبت نکنفایده نداره و مدل حرف زدنش طوریه که نمیتونه بدون ذره ای غیبت کردن حرف بزنه
بدلایلی مجبوریم رفت و آمد داشته باشیم...
موندم چه کنم
من دیگه واقعا طاقت ندارم یبار دیگه بخاطر ایشون (و البته ضعف خودم) نمازم قضا بشه
میگم ((ضعف خودم)) چون اگه آدم قوی ای بودم تحت هیچ شرایطی نباید نمازم قضا میشد😢
حالا با ایشون چه کنم؟