پس تو شروع کردی خودتو اماده کردی شوهرت هم فهمید گفت وقتشه اره؟
اول خودش گفت که بیا بچه دار بشیم دیگه ببین دوستام همه بچه دارن من حسرت میخوردم منم بهش بله نگفتم ولی شروع کردم کتاب های بارداری و تربیت فرزند خوندن و یه مدت ارتباط با خدام و قوی تر کردن که اقای همسر یه روز که خبر بابا شدن دوستش و شنید و همون روز منم خیلی اماده بودم خواهش کرد منم قبول کردم و تامام ... خودشم فکر نمیکرد با اون یبار بگیره ولی گرفت
افرین بهت کارت درسته همینه باید... اگه فقط تو بخای تو روزای سختت هم تنها میمونی که بدجور اذیتت میکنه
میدونی اینکه چیزی نمیگه فک نکنم از خرج بچه باشه چون بهم یک سری میگفت از شب بیداری هاش و گریه هاش میترسه مثلا صبح خواب بمونه نتونه بره سرکار و ...چون خانوادش پشتمون هستن و خودش هم حقوقش خوبه .ولی خیلی بلند پروازه مثلا میگه زمین بخرم و ...بهش صدبار گفتم پروژه ما بعد خونه بچه هست .ببین به نظر من این ترساش هیچوقت نمیریزه چه صدسال چه هزار سال .کدوم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خداروشکر دیگه چه بهتر خیالتم راحته... من همه چیزم از پدر شوهرمه هم خونه هم ماشین ولی خودمونم پس اندا ...
ولی فک نکنم هیچوقت بهم بگه بیا بچه دار بشیم و خواهش کنه؟البته شاید چون هنوز خونمون نرفتیم میترسه و طبیعیه .به نظرت کدوم مردی بچه داری میکنه مردا یا سرکار هستن ....
میدونی اینکه چیزی نمیگه فک نکنم از خرج بچه باشه چون بهم یک سری میگفت از شب بیداری هاش و گریه هاش میت ...
منم ترس دارم وای نتونم درست تربیتش کنم نتونم به شوهرم خوب برسم نکنه از خانوادم خیلی دور بمونم یا افسرده بشم و هزارتا چیز دیگه ... حالا بزار بری خونه خودت اون موقع میبینی که چجوری باید باهاش حرف بزنی که اون مشتاق تر از تو بشه...
ولی فک نکنم هیچوقت بهم بگه بیا بچه دار بشیم و خواهش کنه؟البته شاید چون هنوز خونمون نرفتیم میترسه و ط ...
جفت داداش های من بچه داری پوشک عوض کرد و بچه حموم بردن و بلدن و انجام میدن و همسرمم بچه های خاهرش و نگه میداره البته بعد از ازدواجمون بدای اینکه نشون بده اماده پدر شدن هست اینکار و کرد...