2726

سلام به همه دوستان

علیرغم کار و مشغله زیاد واجب دیدم که تجربه خودم رو به خاطر ماه ها عذاب و رنجی که کشیدم به اشتراک بزارم تا شاید راهگشای یه مامانی مثل خودم باشه

پسر کوچولوی من تیرماه به دنیا اومد و علیرغم تلاش زیادی که کردم فقط یک ماه شیر خودم رو خورد، تا اینجای کار همه چی خوب بود و فقط کولیکای شبانه گاهی اوقات بی خوابش میکرد🙂

از ابتدای ماه دوم که مجبور شدم شیر خشک بهش بدم عذاب و کابوسی که هفت ماه زندگیمون رو مختل کزد و شیرینی و لذت اومدن مهدیارم رو ازم گرفت شروع شد، مهدیاری که با فاصله شونزده سال از برادر بزرگترش به دنیا اومده بود و کلی ذوق اومدنش رو داشتیم☹️

دل دردای شدید، اسهال وحشتناک روزی دوازده سیزده بار،بی قراری، بی خوابی، گریه های مداوم، ازین دکتر به اون دکتر، هر دو هفته تعویض شیر خشک، سونو گرافی، آزمايش....😩 

خیلی روزای سختی بود، هر کی یه دکتر جدید معرفی میکرد به سختی ازش نوبت میگرفتیم

هر کی یه چیزی میگفت، هزار تا عیب رو بچم گذاشتن

چهارده تا شیر عوض کردیم، چقدر دارو خورد

شیر خشک نئوکیت و نوتریژن هلال احمری... 

دکتر فوق تخصص آلرژی،گوارش، طب جدید،. طب سنتی، حتی حجامت آلرژی براش انجام دادیم

طفلک دائم بی قرار بود، شیر از گلوش پایین نرفته بی قرار میشد و دل پیچه و اسهال... 

گهواره و ننوی سقفی و هیچی افاقه نکرد

البته تمام این مدت تو ننویی میخوابید که از سقف اویزون بود و مرتب تا صبح نوبتی تکونش میدادیم

روزی دو ساعت فقط میخوابیدم😢

یادمه بردیمش قم پابوس حضرت معصومه، تا بریم حرم و برگردیم چند بار پوشکش رو عوض کردیم

تو ماه ششم یه دکتر فوق تخصص گوارش نوزادان که اسمش رو نمیارم بهمون گفت باید عمل بشه روده ش گره خورده😧😳و نامه بستری داد بهمون

بماند که آز و سونو دادیم و راضی به کلونوسکوپی نشدیم و نبردیمش بیمارستان

فردای اون روز تصمیم قاطع گرفتم که پام رو تو مطب هیچ دکتری نزارم و هیچ شیری عوض نکنم

اینو مطمئن بودم که نی نی من حساسیت به پروتئین شیر گاو داره 

شروع کردم به تحقیق و مطالعه

مقالات فارسی و انگلیسی رو سرچ کردم

تمام مدتی که پاهام خواب میرفت و جرأت نداشتم نی نیم رو بزارم تو گهوارش که مبادا بیدار بشه مقاله میخوندم 

نتیجه تحقیقاتم این شد که درمان با شیر بزه

با سختی و مشکل یه مزرعه پرورش بز پیدا کردیم تو هشتگرد

رفتیم و از نزدیک بزها و مراحل شیر دوشی و دیدیم و شیر خریدیم

وضعیت بدتر شد

خلاصه که شده بودیم زبانزد اطرافیان 

فهمیدم که نی نی به کنستانتره و غذای حیوون هم آلرژی داره

رفتیم و از روستای پدریم شیر گاو رسمی تهیه کردیم 

تا دو سه رو یکم بهتر شد و دوباره روز از نو و روزی از نو

یه بار دیگه دل زدم به دریا، باز هم به سختی تو آذر ماه یه بز رسمی پیدا کردیم تو روستا و ازشون خواهش کردم شیر اون شبش رو برامون نگه داره

همون لحظه راه افتادیم و خودم رو رسوندم به روستای پدری که تا کرج دو ساعت فاصله داشت

صاحب بز گفت که هوا سرده و شیر فقط کفاف بزغاله خودش رو میده

تا صبح موندم تو روستا تا به سختی شیر دوشیده شده به دو کیلو رسید

شیر رو خوب جوشوندم و دادمش به نی نی

اولین شب آرامش از راه رسید

پسر کوچولوم بعد شش ماه آروم خوابید☺️🤩

نه خبری از اسهال بود اون روز نه بی قراری و نه بی خوابی😎

فهمیدم که شیر بز رسمی درمان آلرژی به پروتئینه

فقط حالا مشکلمون تهیه شیر بود

از اون روز تمام دغدغه مون شد تهیه شیر

با تحقیق و پرس و جو شیر تهیه میکردیم با قیمت بالا و اصلا سازش نداشت با کوچولومون و من مطمئن میشدم که این شیری که با واسطه به دستمون میرسه با قیمت لیتری پونزده تومن شیر بز رسمی نیست و چون میدونستن که ما ناچاریم و درمانده قالب میکردن شیر رو

به هر کسی که ادرس میدادن مراجعه میکردیم ولی میگفتن هنوز زمان زایمان بزها نرسیده یا چون هوا سرده نمیشه دوشیدشون

خلاصه اینکه یه ماه و نیمه که سه تا بز رسمی مسئولیت تأمین شیر فندق ما رو به دوش گرفتن و خدا رو شکر که همه مشکلات جوجومون حل شده❤️


فقط یه چیزی بگم اغلب دکترها هیچی نمیفهمن دور از جوون شما و بچه ات مادر من رو به کشتن دادن

اگه فکر میکنی از من بیشتر میفهمی حق با شماست لطفا با بحث نه اعصاب خودت رو بهم بریز نه من رو چون نه من متقاعد میشم نه شما با تشکر از کاربران فهبم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

وای چه جالب الان چندوقتشه غذا خور شده

کاربر قدیمی ام rozbeh97 یه عروسم که 9 ساله دارم با مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه ساختمان طبقه بالاسرش... ای کاش از خدا میترسید ای کاش هیچ وقت به خاطر زخم زبون هایی که بهم زند بخاطر تشنج هایی که کردم به خاطر اشک هایی که به خاطر حرفاش ریختم نمی بخشمش وحلالش نمی کنم حتی بعد از مرگش  هیچ وقت نه بهش بدی کردم نه بی احترامی کردم  اگه چاره داشتم هزار باره از این خونه رفته بودم دوستان عزیزم دیگه خسته شدم تو این روزها خیلی دارم به خودکشی فکر میکنم خیلی..... 

منم مثل توام

با این تفاوت ک ۲سال نخابیدم

بیچاره شدم تا شد دو سالش و از شیرگرفتمش

خداروشکر ک شیر بز بهش ساخت ب پسرمن نساخت متاسفانه 

فقط رژیمشو رعایت کن محصولات گاوی نده ک خدایی نکرده باکتری های رودش از بین نره

گاهی پروبیوتیک بهش بده

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....

@مرمری1372

کاربر قدیمی ام rozbeh97 یه عروسم که 9 ساله دارم با مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه ساختمان طبقه بالاسرش... ای کاش از خدا میترسید ای کاش هیچ وقت به خاطر زخم زبون هایی که بهم زند بخاطر تشنج هایی که کردم به خاطر اشک هایی که به خاطر حرفاش ریختم نمی بخشمش وحلالش نمی کنم حتی بعد از مرگش  هیچ وقت نه بهش بدی کردم نه بی احترامی کردم  اگه چاره داشتم هزار باره از این خونه رفته بودم دوستان عزیزم دیگه خسته شدم تو این روزها خیلی دارم به خودکشی فکر میکنم خیلی..... 

@مرمری1372    

کاربر قدیمی ام rozbeh97 یه عروسم که 9 ساله دارم با مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه ساختمان طبقه بالاسرش... ای کاش از خدا میترسید ای کاش هیچ وقت به خاطر زخم زبون هایی که بهم زند بخاطر تشنج هایی که کردم به خاطر اشک هایی که به خاطر حرفاش ریختم نمی بخشمش وحلالش نمی کنم حتی بعد از مرگش  هیچ وقت نه بهش بدی کردم نه بی احترامی کردم  اگه چاره داشتم هزار باره از این خونه رفته بودم دوستان عزیزم دیگه خسته شدم تو این روزها خیلی دارم به خودکشی فکر میکنم خیلی..... 
اینجام❤

گفتم شاید به دردت بخوره عزیزم

کاربر قدیمی ام rozbeh97 یه عروسم که 9 ساله دارم با مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه ساختمان طبقه بالاسرش... ای کاش از خدا میترسید ای کاش هیچ وقت به خاطر زخم زبون هایی که بهم زند بخاطر تشنج هایی که کردم به خاطر اشک هایی که به خاطر حرفاش ریختم نمی بخشمش وحلالش نمی کنم حتی بعد از مرگش  هیچ وقت نه بهش بدی کردم نه بی احترامی کردم  اگه چاره داشتم هزار باره از این خونه رفته بودم دوستان عزیزم دیگه خسته شدم تو این روزها خیلی دارم به خودکشی فکر میکنم خیلی..... 

هزار آفرین. با خوندن این متن اشک تو چشمام جمع شد. فقط مهر مادری میتونه اینقدر با پشتکار دنبال راه حل مشکل بچه اش بگرده. خدا رو شکر که مشکل حل شد. یاد خودم افتادم که مشکل رفلاکس پسرمو خودم پیدا کردم با تحقیق و مطالعه و بررسی علائم. بعد از چندین بار دکتر بردنش و اینکه هیچکس تشخیص نداد چون رفلاکس پنهان داشت و هیچ شیری بالا نمی آورد. 

عاشق آن خاطراتی هستم که تصادفی از ذهنم عبور می‌کنند و باعث لبخندم میشوند 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز