2737
2734
عنوان

حوصله دارین واستون یه برش از زندگیمو بگم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1297 بازدید | 66 پست

آخرای ترم بود که یه بار اومد جلو و گفت اگه جزوتون کامله میشه بدین کپی بگیرم

منم کامل نبود جزوم از دوستم گرفتم و بهش دادم

یه روز عصر که کلاس داشتیم جزوه رو اورده بود داده بود به دوستم و گفته بود اگه مشکلی ندارین یه روز با خانم فلانی که من باشم بریم بیرون

راستش دوستم خوشش اومده بود از همایون

منم بهش هیچ حسی نداشتم

وقتی دوستم خبرو داد گفتم حتما از دوستم خوشش اومده و اینا

گفتم من مشکلی ندارم بیا بریم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

خیر سرم میخواستم کار خیر کنم و دوستم و همایون رو بهم برسونم

دوستمم که از خوشالی رو پا بند نبود گف پس بیا بعد امتحانای ترم بریم بیرون

قرار گذاشتیم و رفتیم تو یه کافه 

یه کافه ی خیلی معمولی

اون روز فقط درمورد درسا و امتحانا صحبت کردیم

دیگه از اون به بعد هر ازگاهی میدیدمش

در حد سلام و احوال پرسی بودیم

مریم دوستم شمارشو داشت

تو وایبر که اونموقع خیلی مد شده بود یسره پیام میداد بهش

میگف خیلی پسر محجوبیه

۳۰ تا پیام میدم اون دوبار جواب میده

کلی شیفته اش شده بود

تااینکه منم وایبر نصب کردم

2738

نانزدم خوشش نمیومد من تو وایبر به پسری پیام بدم یا اون به من پیام بده

یه بار پیام داد

منم جوابشو ندادم و دیگه پیام نداد بهم

یه چند وقت بعد واتساپو نصب کردم

نامزدم خودش تو چن تا گروه مختلط بود

واسه اینکه من بهش گیر ندم بهم چیزی نمیگف

مریم یه گروه زد و من و همایون وخودش

خیلی سه تایی حرف میزدیم اما بازم هیچوقت حرفش به میون نیومد ک بگم من نامزد دارم

تااینکه همایون یکی از درسایی که خیلی سخت بود وهمش ازش میترسید رو پاس کرد

اونموقع ها خیلی بخاطر گروهای نامزدم باهمدیگه جروبحث داشتیم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز