ای غایب از دیده ی گریان من
ای آبروی هر دو عالم
کِی خنده آید بر تنِ نالان من؟
من تو را بی هيچ ترديدی ( كه دل ها را كند تاريك )
زنده تر ، تابنده تر از هر چه خورشيد است
در هر كهكشانی ،دور يا نزديك ،
خواه پيدا ، خواه پوشيده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد ، بل بيشتر ، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان ، ای پور پاينده ،
مهربان خورشيد تابنده ،
این غمین انسانِ پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی ، دردی كه بی شك از تو پنهان نيست ،
وز تو جويد ( در نهانی ) راه و درمانی
جاودان جان جهان ، خورشيد عالمتاب
این غمین مسکینِ پیر غریبت را ، دلش تاریک تر از خاک،
يا مهدی صاحب زمان ، درياب
چون پدرت ، اين خسته دل زندانی دردی روان كش را
یا مهدی صاحب زمان
دریاب