که رابطمو باهاشون خیلیییییی کم کنم فکر کن روستایین یکی دو سه تا بچه ریزه آوردن از صبح تا شب افاده بچهاشون میان و خیلییی هم خودشون بالا میگیرن برادرشوهرام که یه مشت سبک بی معنی ان سر غذاشون کم و زیاد باشه هم بحث میکنن کلا اعصابم خورد شده اومدم سمتشون شهرشونم یک ساعت با ما فاصلشه خواهرشوهرم یه دفعه بی دلیل قیافه میگیره لبخند بهش میزنم روشو کج میکنه دیشب لباس زیرم رو شستم رو بند بود صبح پدرشوهرم برش داشت پرت کرد تو اتاق سمتم گفت مال توعه؟هیچی نگفتم دوباره میگه مگه مال تو نیست؟؟مرتیکه ادعای خدا پیغمبریشم خیلیییی میشه زن باباشونم اول به همهههه عیدی داد جلو ما گزاشت دو روز بعدش اومد عیدی برابر بقیه بهم داد فقط میخواست تحقیرم کنه وگرنه جلو همه همون موقع میداد تازه دوماهه نامزدی کردم هیچ کاری واسم نکردن تنها راهی که کردم اصلا عین خودشون نشدم و تصمیم دارم دیگه نیام این برا مگر مجبور باشم نیام مگه نامزدم میتونه به زور بیارتم ؟الان احساس میکنم بعد دوماه زیاد اومدم و رفتم ولی نمیدونم چجور جلو نامزدم بگم و تصمیم رو ابراز کنم که میخوام خیلیییی کم برم و بیام مثل خیلیا و ارامش داشته باشم
طولانی بود حوصلم نشد ولی فهمیدم کلا به قرنطینه اعتقاد ندارین😴😕
ببین من واقعا ی چیزیو معتقدم بهش
رفتار خودته ک تعیین میکنه دیگران تا چ حد ب خودشون اجازه بدن باهات بدرفتاری یا خوش رفتاری کنن
جایی ک کسی منتظزت نیس واسه چی میری؟
فقط باید نامزدتو با زبون قانع کنی ن جنگ
نامزدت چجور ادمیه؟؟؟
من رفتار خونواده نامزدتو ندیدم و این طور که شما مبگی معلومه رفتار صحیحی ندارن ولی کلمه روستایی که شما میگی هم درست نیست عزیزم
ببخشید دوماه نامزدی چطور روت شد لباس زیرتو روبند پهن کنی زشته خوب
واای چقدر شبیه منی من اگه جات بودم این ازدواج و بهم میزدم من بعد 10 سال هنوز دارم عذاب میکشم
چرا وصلت کردی باهاشون؟
فرهنگ معیار خیلی مهمیه و باید قبل ازدواج سنجید
مطمئن باش نمیتونی کاملا ازشون جدا کنی خودتو
اگر نمیتونی کنار بیای جداشو
فقط اگر نمیتونی تحمل کنی تمومش کن
آدم و پیر میکنن
رک بگو بهش دیگه
دیگه نرو تا دعوتت کنن😒
هر سری یه چیزی رو بهونه کن سعی کن خودتو مشغول کنی و بگی کار دارم و فعلا نمیرسم ک بیام
رفت و آمدت رو ب حدقل برسون
ارسال نظر شما
