2726

ببینین من کلا خیلی مهربونم (تعریف ازخود نباشه)ازیه خونواده خیلی خوبب هستم تک دخترم وضع مادی خونوادمم خوبه ولی کلا یه خونواده متوسط ،وارد یه خونواده ای شدم که فرهنگشون پایینه اما ما خیلیذفرهنگمون بالا نیست عادیه ولی اونا هیلی پایینن ۱۵سال تحمل کردمو میکنم اما هنوز برام جانیفتاده و انقدررر ناراحت میشم از یسری رفتاراشون که انگار همین امروز ازدواج کردم ،مثالها:مادرشوهرم به شددت فقرفرهنگی داره بی سواده دهندبینه بااینکه صفرتاصددخرجشو در حد چندین میلیون شوهرم میده امااون برادرشوهرمو زنشو بیشتردوست داره و توجه میکنه بهشون درصورتی که جاریم اصلا ادم حسابشون نمیکنه اما وقتی میلینتشون خوبه من باخودم مقایسه میکنم بیشتر به فکرشونم بااینکه اصلاااا محتاجشون سر به سوزن نبودم ونیستم نه مادی نه احساسی بخدا همسایمون مهربونتره بخاطر همین میگم من ذاتم مهربونه همش دلم پیششه به شوهرم میگم یه زنگ بزن یابرو بچه روهم ببر امروز پیش مادرت کلاازین کارا زیاد میکنم  خیلی ولی همیشه دلم میشکنه ازشون امابقیه اعضای خونواده فاصلشونو رعایت میکنن 

مثلا همون جاریم الکی میگه مریضه فلانه بلانه ازین مدل کارا کلا من خودم میگم اگه ازاول میشناختمشون باشوهرم ازدواج نمیکردم بااینکه عاشقش بودم چون تنها موندن ومحردبودن خیلی ارامش بیشتری داره اناچاره ای نیست فقط میخوام سیاست یادم بدین چون هیچکسو ندارم نه خواهر نه دخترخاله ای هیچیییییج

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

منم اینجوربم  متاسفانه هیچکاری ش نمیشه کرد فقط باید خودتووتغیر بدی......من خیلی کم کردم رفت امدم...بچمم هروقت خودم برم خوددم هر وقت شوهرم بره   شوهرمم وقتی مادرش دهوت کنه میریم....میریم دقیقا مثل یه مهمون     برمیگردیم.. از کاراشونم ناراحت نمیشم چون خیلی کم شده   اصلا وقت نمیشه حرف پیش بیاد    اوایل   شیرینی میگرفتم دست مر میرفتیم  خونشون...بعد همش میگفت پسرامممم یه نون نمیگرن بیان بدن بمن..یا پسرای مردم ماهیی چقد میزنن ب حساب مامانشون   درصورتیکه فقط من بشوهرم میگفتم گناه ددرن عب نداره...مسرای دیگش هیچییی فقط مفت خور بودن....منم دیدم زبونش درازه   دیگه هیچی نبردم     جواب هایییی هویه

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
اشکال از,اونا نیست.  شما باید روی خودت کار کنی.

اگه بعد چندماهم برم بچیزی بگن اگه خیلیم بد نباشه دلم واقعا میشکنه  بچموبهدجوری نگاه میکنن انگار که حیودیشون میشه همیشه من بامامانم هستم و اینا ازیه بچه ۳ساله توقع دارن چیکارکنم بی آرشم نسبت به حرفاشون اصلا به درک که هرچی میگن بگن من میخوام بیخیالشون شم چیکارکنم

مثلا همون جاریم الکی میگه مریضه فلانه بلانه ازین مدل کارا کلا من خودم میگم اگه ازاول میشناختمشون باش ...

ببین من حامله بودم  کار میکردم مثل اسب ...مبگفتم زشته   حالا چیه مگه یه بچه توشکممه....ناز کردن نداره....اونقت جاری بیسواد   حامله شد بهش گفتم این نوشابرو ببر سر سفرع...مادرشوهرم پریدددددد وسطططط نننههههههه  صغری حاملس   اونم رفت نشست....من موندم بودم بخندم یا گریه کنم

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔

خودتون گفتین دیگه حفظ  فاصله

 ولی همیشه خودتون و بالا بگیرین  با خودتون بگید من احتیاج به هیشکی و هیچی الا خدا ندارم.

اما در مقابل خدا  یک بنده سراپا تقصیر باشین   هدف زندگی کمال رسیدن انسانه نه وقت گذاشتن و انرژی صرف ادمای بی ارزش کردن و نشان دادن مهربونی به کسی که نمیفهمه .کارهای خوب خیلی با ارزشه اما باید در جهت رضای خدا باشه نه برای جلب توجه و جلب مهربونی و دلسوزی بقیه  فقط توقع از کسی نداشته باشید 

دل مهربونی دارید 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730