نمیخواستم اینجا چیزی بگم ولی اگه حرف نزنم قلبم منفجر میشه..چهار ساله باهمیم دوسالو نیمه عروسی کردیم هیچ شوروی هیجانی توش نمیبینم فقط ادعای دوست داشتن داره شاید باورتون نشه که یسالو نیمه باهم رابطه نداریم دیگه نه حوصله حرف زدن دارم نه شکایت نه تلاش ..بچم نه ماهشه انگار یه غریبه تو خونم رفت و آمد داره که براساس غذا میخورم فقط و خونه تمیز میکنم .اصلا نه شرایطم حوریه که بخوام ترک کنم زندگی و نه جوری که بخوام ادامه بدم .زندگیش شده مار تلویزیون موبایل ...اصلا هیچی دیگه به چشمش نمیاد باهاش حرفم بزنی شاکی میشه که نه اصلا اینجوری نیست .مطمانم بحث خیانتو این چیزا نیست ولی این زندگی کوفتی بی احساس دیگه حالمو بد کرده بریدم .بزور جلو صدامو گرفتم که دخترمو خودش بیدارنشن
ایشالله به حق همین اذان فرجی برات پیش بیاد خیلی سخته من تو گروهم الان برات ختم صلوات میزارم
حاجت داشتین بیاین تاپیک اخرم
برای سلامتی امام زمان و شفای مریض های بدحال مدنظر اگه میشه یک صلوات بفرستید.هر کی ختم صلوات یا قرآن خواست برام بنویسه میزارم تو گروهم صد بار هم صدامکنید ناراحت نمیشم شغل من جمع آوری مشکلات و گزاشتن اونا تو ی گروهی که کارشون دعا برای دیگرانه اینجوری با کمک هم باری از روی شونه آدمی برمیداریم . فقط کافیه صدا کنی منو.سریع از روی متنی که برام نوشتی کپی میگیرم میزارم تو گروه اونجا براتون سلام و صلوات میفرستن
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
خیلی خستم ..هربار که من رفتم سمتش ضایعم کرد حتی حوریه که بیارم نشد شفاف و درست درباره مسایل جنسی مون حرف بزنیم انگار نامحرمی .دیگه جاهامونم از هم جداست بچمو میدارم وسط .از بوی سیگارش حالم بده میشه یا از بوی عرقش .دیگه خستم از اینکه بخوام از کسی به ابتدایی تربت مسایل بهداشتی که حق طرف مقابلشان هست احترام بذاره .مگه شوهر بودن فقط به کار کردند پول درتوردنه
نه اینقدر سرد نبود ولی اونقدرم گرم نبود یعنی اون شوروی هیجانی که من انتظار داشتم هیچوقت تو رابطمون نبود بخدا همش حس میکنم مشکل ازمنه درصورتیکه که اینطور نیست 😕😔