2733
2739
عنوان

خاطرات تلخ بچگیم😔😞

8789 بازدید | 125 پست

خیلی خاطرات بدی تو زندگیم داشتم، پدرم خیلی ادم عصبی ای هست ، تا حالا کلی کتک ازش خوردم با هرچیزی که فکرشو کنید، با دسته جارو برقی، چماق، کمربندو...، بخاطر خیلی چیزای مسخره کتکم زده الان بااینکه بیست سالمه ولی خیلی وقتا وقتی یاد اون خاطرات میفتم ناخوداگاه بدنم شروع میکنه به لرزیدن خیلی بده😞از کوچیکیام بابام همیشه مامانمو کتک میزده وسط کتکا منم میزد😔چجوری این خاطراتو فراموش کنم 

حتی یادم میره که یادم میره🖤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

شانزده سالگیم از خونه فرار کردم ولی کسی رو نداشتم 😔رفتم تو یه هتل به یکی از فامیلامون زنگ زدم ک نجاتم بده منو ببره پیش خودش ولی زنگ زد ب خانوادم گفت 😔بعد ک رفتم خونه فرداش خودکشی کردم 😓😔😞

حتی یادم میره که یادم میره🖤

همین الان توتایپیک بغلی داشتم منم از بدبختیام توبچگی میگفتم

من پولدارترین وبالاترین دخترطایفمونم💪صبح میشه این شب بازمیشه این درصبرداشته باش♥شایدفک کنی مغرورم ولی ن ازاونام دوساعت ازآشنایمون نگذشته تمام بیست سال زندگیموبرات تعریف کردم😁

الهی فدای اون دلت بشم من.

الان اوضاع چطوره؟

به نظرم اگر امکانشو داری حتما از یه مشاور خوب کمک بگیر. نزار گذشتت حال الان و آیندت رو خراب کنه.

قدردان روزهای سخت باش! روزهایی که تو را با خود قوی ترت آشنا کرد.  
شانزده سالگیم از خونه فرار کردم ولی کسی رو نداشتم 😔رفتم تو یه هتل به یکی از فامیلامون زنگ زدم ک نجا ...


کاش اون زمون جایی بود که از شماها حمایت کنه . 

حیف . 

کاش اورژانس اجتماعی که الان هستش اون زمون هم بود . 


نمیخواد دیگه دعا کنید :(  حاجت روا نشدم :(
شانزده سالگیم از خونه فرار کردم ولی کسی رو نداشتم 😔رفتم تو یه هتل به یکی از فامیلامون زنگ زدم ک نجا ...

ماهم کتک خوردیم.من پدرم 14ساله فوت کرده ولی هبچوقت خاطره خوبی ازش ندارم.اونم مادو ا کمربند و شلنگ میزد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687