شب عید سر خانوادش دعوا کردیم که البته یه مسیله قدیمی هست مامان همسرم خودشو همیشه به نداری میزنه و کاری برای بچه های نمی کنه تازه توقع هم داره
به من فحش داد منم هر چی گفت گفتم مادرته من نمی دونستم صدامو ضبط کرده فرستاد برای مامان خودم منم وحشتناک حرف های بد زدم
دو روز بعد رفتم معذرت خواهی چند بار منم شرایط روحی خوبی نداشتم اون روزیکه دعوا کردیم فهمیدم خواهرم سرطان سینه داره
بچه برادرم به دنیا اومد زنگ نزد تبریک بگه برادری که تازه برگشته به ایران ما تنی این مدت چندین بار رفتیم خونه برادرم من از خجالت آب شدم
نمیدونم چکار کنم بهش گفتم حالا که میدونی نیازی بهشون نداری این کارها رو کردی