2737
2734

اول خودم می گم

تو مدارس مثل پسرا موهامو با ماشین می زدم⁦⁦⁦👨‍🦲⁩

که تمام معلم ومدیر ومعاونا بهم می خندیدن🤣

یه روز سر کلاس علوم فصل تولید مثل یکی از دوستام دلغک بازی در میاورد و به من می گفت 

اقایی و بوس ابدار و صدا دار از این ور کلاس تا اون ور کلاس می فرستاد منم اعصابم خورد 

بهش گفتم خانومم بزار برای شب 😁😁😁😜😜

کل کلاس از حرف من رفتن رو هوا و معلمم لبشو میخورد از خنع😜😁😁

منم برای جمع کردن اوضاع از معلمم خواستم خودم تدریس رو به عهده بگیرم😁😁😜😜😜

اونم کلاسو داد به من و از خندع از کلاس رفت😁

نمی دونم تو دفتر چیگفت الله اعلم

🤔🤔🤔🤔🤔🤨🤨🤨🤨🤨


مامان بزرگم همیشع یه داستانیو تعریف میکرد که از مامان بزرگش شنیده بود😊 میگفت روزی روزگاری کدخدای یه دهی به خاستگاری دختر کدخدای دهه کناری پدر عروس میگه من نه چیزی میخام نه چیزی میدم  ور دارین دخترو ببرین😳  توراه عروس سوار بر الاغ میخاست بیفته به دوماد میگن افسارو بگیر نیفته   دومادمیگه مفته بزار بیفته  خلاصه هیچ وقت مفت نباشید    حتی شما خانم خونه دار عزیزم😁

https://www.ninisite.com/discussion/topic/4143050/خانم-ها-لطفا-بیاید-کمک-لازمدارم

اگ سر دردمیارین‌از‌بارداری سقط و تغضیش بیاید کمکم‌لطفا

۱۴۰۰/۱/0۲....از امضام رد نشو راخت بیا یه دقه😢. ... 1399/۱۲/۱۴بچه ها من جیگر گوشمو از دست دادم دعا کنید خدا باز بهم ببخشه و واسه آروم شدن داغ دلم صلوات بفرستید لطفا... 1399/۱۲/۰۴امروز صدای قلب معجزه خدارو شنیدم😍.   ..  1399/۱۱/۱9 من امروز فهمیدم مامان شدم دعا کنید‌سالم‌و سلامت بغلم‌بگیرمش .الهی‌قربونش بشه مامانش ک‌خیلی دلش‌میخواد ‌یه‌ کاکل زری خدا بهش‌بده.خدایا کوچیکتم‌‌ یه سالم و نمکیشو ب‌منم‌بده 😊واسه خوشبخت شدنم و رسیدن به خواسته دلم یه صلوات مهمونم میکنید💚

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

درد نگیری چ بد سوتی دادی

منم در کل ادم بددهنی نیستم بخدا یکی از دوستام ی فحش یادم داد دیوث خوشم اومده بود از این کلمع🥺

ی بار حواسم نبود معاونمون کنارمع گفتم 😂😂چپ چپ نگام میگرد انداختم گردن دوستم گفتم مریم خجالت نمیکشی این حرفارو میزنی😂

    اینقدر رشد کردم ادمایی که منو میشناختنم دارن دوباره منو میشناسن.                                                                                                     من همونم که نه مذهبیا قبولم دارن نه غیر مذهبیا                                                                  انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد                                                       نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم                 رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:)                                                         https://t.me/Hich_zh
لاک پشت ها هم پرواز میکنند حتما😁

🤣🤣🤣🤣🤣ارع گلم

مامان بزرگم همیشع یه داستانیو تعریف میکرد که از مامان بزرگش شنیده بود😊 میگفت روزی روزگاری کدخدای یه دهی به خاستگاری دختر کدخدای دهه کناری پدر عروس میگه من نه چیزی میخام نه چیزی میدم  ور دارین دخترو ببرین😳  توراه عروس سوار بر الاغ میخاست بیفته به دوماد میگن افسارو بگیر نیفته   دومادمیگه مفته بزار بیفته  خلاصه هیچ وقت مفت نباشید    حتی شما خانم خونه دار عزیزم😁


یه روز داشتم از بیرون میومدم خونه، یه آقائی به فاصله ی چند ده متریم‌ داشت از جلوم راه میرفت،


یهو یه چیزی از جیبش افتاد پائین (کارت عابر بانکش بود)  اونم متوجه نشد که افتاده.


در یه جهش خیره کننده خودمو در کسری از ثانیه به اون شئ مورد نظر رسوندم.


فقط نمیدونم اون مرده چطور تونست باز همون فاصله رو حفظ کنه؟  

صداش زدم و اون بنده خدا هم هندزفری در گوش چیزی نمیشنید، صدامو بالاتر بردم، امّا کافی نبود.


۲ دسیبل دیگه بهش اضافه کردم ولی انگار تو یه دنیای دیگه بود😦😦


(اصلا تو خیابون جای آهنگ گوش دادنه؟)



دیگه به آخرین گزینه ای که تو چنته داشتم چنگ زدم.


خم شدم و یه سنگ کوچیک‌برداشتم؛


اولی رو پرتاب کردم ولی با فاصله ای معنا دار از کنارش رد شد.  دومی رو با تمرکز بیشتر پرتاب کردم ولی باز با هدفم فاصله داشتم، دیگه داشت قلق گیریش دستم میومد.

سومی رو برداشتم و این بار بزرگتر از قبلی، باز پرتاب کردم ولی مماس با گوش سمت چپش به بیرون از چارچوب بدنش افتاد.


دیگه چهارمی رو که بزرگتر از تمام سنگهای قبلی بود برداشتم‌ و به خودم‌ گفتم؛

« شادی » تو میتونی.


و نوک‌ مگسک رو گذاشتم زیر خال و پرتاب کردم و بالاخره به هدف برخورد کرد. 🙌🙌


اون بنده خدا هم فارغ از غوغای جهان و در عالم خودش یهو برگشت و هراسان منو که سنگ پنجم رو در دست داشتم دید.😲😲

اصلا نذاشت بهش بگم ماجرا رو.


(البته حقم داشت، با اون سنگهائی که دستم بود، رستم دستان هم قالب تهی میکرد)


دو پا داشت، دو تای دیگه هم قرض کرد و الفرار.


منم با سنگهای شیشم و هفتم (که هر کدوم به ترتیب شماره از قبلی بزرگتر بود) به دنبالش دوان دوان، برای رسیدن به هدفم.


ولی هیچوقت به هدفم نرسیدم و اون بنده خدا با خاطره ای وحشتناک برای همیشه اون محل رو ترک کرد و هیچگاه اونجا رؤیت نشد.

رنگ در رنگ و‌ به هر رنگ هزارانش طیف           نغمه در نغمه و هر نغمه به یاد یاران
یه روز داشتم از بیرون میومدم خونه، یه آقائی به فاصله ی چند ده متریم‌ داشت از جلوم راه میرفت، یهو ی ...

چه قدر قشنگ تعریف میکنی  دمت گرم

من یک دخترم امانه مثل دخترای دیگه من در کودکی سختیای زیادی کشیدم که بعضیاتون شاید توسنای بالاهم تحملشو نداشته باشین  قبلاً توامضام بود اما عوضش کردم چون نمی‌خوام غم گینتون کنم. ولی زورم میاد بعضیاتون زندگی خوبی دارین ولی بزم بهانه الکی میگیرین😐😐 لطفابرام دعاکنیم به هدفم برسم😘😘
2738
فقط معلمه😂😂

ارع بد بخت چی بگع باایندختر شیطون

مامان بزرگم همیشع یه داستانیو تعریف میکرد که از مامان بزرگش شنیده بود😊 میگفت روزی روزگاری کدخدای یه دهی به خاستگاری دختر کدخدای دهه کناری پدر عروس میگه من نه چیزی میخام نه چیزی میدم  ور دارین دخترو ببرین😳  توراه عروس سوار بر الاغ میخاست بیفته به دوماد میگن افسارو بگیر نیفته   دومادمیگه مفته بزار بیفته  خلاصه هیچ وقت مفت نباشید    حتی شما خانم خونه دار عزیزم😁
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730