من بچه بودم پوستم سبزه بود و خواهرم سفید شبیه هم بودیم فقط تفاوتمون رنگ پوستمون بودش
همه به اون میگفتن خوشگل البته خواهرمو خیلی دوس داشتم ولی ازهمه بخاطر حرفشون متنفر بودم🤣
یه خواهر بزرگترم داشتم که همش سرمن رییس بازی درمیاورد و منو میزد
شما هم از این روزای سخت داشتین🤨🤨🤨
من هفتادیم خب😒
یادش بخیر.دورانی داشتیم دهه شصتیا.مخصوصا تابستونا
پوست منم سبزه و خواهرم سفید...دقیقا شرایط شمارو داشتم و تجربه کردم...اما من همش فکر میکردم همه اشتباه میکنند من خوشگل ترم...بزرگ شدم فهمیدم اونا درست میگفتند
من دهه هفتدیم ولی دوران کودکیم مث الان نبود اون موقع خیییلی حال میداد
یا اینکه خواهر بزرگم و مامانم از منو خواهرم خیلی کارمیکشیدن
من بچه درس خونی بودم هروقت کتاب دستم بود مامانم میگفت کتاب دستت گرفتی کار نکنی😁
خواهرم بهم میگفت وقتی بزرگ شی ی خال گوشتیه گنده درمیااااااری😨😱😩
همش میترسوند منو😢😡☺😂😂😂😂😂
اره بابا
هروقت بازی میکردم با دوستام که دختر خاله بودن دست ب یکی میکردن که من گرگ بشم :|
بگم برات .
الان که قرنطینه کرونا اومده .
زمان بچگی و نوجوانی من اونطوری بود :(
همش قرنطینه خانگی بودیم . حتی سیزده بدر جایی نمیرفتیم :(
خانوادم اهل رفتن و گشتن و... نبودن .
من دهه هفتادیم هیچ کودکی خوبی نداشتم که دلم خوش. باشه کودکیم سوخت نوجونیم سوخت جوونیم هم همینطور جز سوختن چیزی نداشتم
من بچگی مو دوست نداشتم.همش حس رقابت بین خواهر و برادرا بود اصلا همو دوست نداشتیم بیشتر رقیب بودیم.
شصتیم دوران خوبی داشتم تنها بدیش ای بود که مامان زیاد اهل بغل وبوس واینانیست کمبود عاطفه داشتم
دهه شصتیم، عاشق بچگی و نوجوونیمم، تمام خوشی های دنیا اون زمان بود، چقدر با دختر دایی هام صمیمی بودیمو خوش میگذروندیم، کاش دوباره برگردم به اون روزا
تنها خاطره بدم چه اون موقع چه الان تفاوت گذاشتن مادر جان بین دختر و پسر بود همین!
