صبح امروز کسی گفت به من. تو چقدر تنهایی،گفتمتش در پاسخ تو چقدر حساسی،تن من گر تنهاست دلمن با دلهاست دوستانی دارم ببهتراز برگ درخت یاد شان در دل من قلبشان منزل من صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق. عشق از این بیشتر؟ که تو لبخند بزنی و من برای چال گونه ات بمیرمتو چشمات می خوام غرق شم روز و شب هواتو تنفس کنم زنده شم به حدی اسیرم کنی تو چشات با تو از زمین و زمان کنده شم نباشی بپوسم تو حجم خودم تو تنهاییام بی تو نابود شم حصاری بکش از خودت دور من می خوام به تو یک عمر محدود شم
شش ماهه،تا سه ماه اول که شبانه روز فقط دو ساعت میخوابیدم، افسردگی شدید گرفتم از بیخوابی، رفتم روانپزشک دارو داد، افسردگیم یکم بهتر شد، ولی الانم خواب بچم بده، از شب تا صبح صد بار بیدار میشه، همش هم وول میخوره، منم بدخواب میشم