بعد حدود ۲ سال گذاشت و رفت ....
من هنوزم تا چشمامو میبندم اونو میبینم
چشمامو که باز میکنم اول اون یادم میفته
توی همه دنبال اون میگردم
دلم پر میزنه یه بار دیگه صداشو بشنوم
میخامش و نمیتونم به دلم حالی کنم ک رفته پی زندگیش ...
تورو خدا اگه دعایی کاری بلدین ک جواب میده بهم بگین ...😭😭😭😭😭😭
به حستون احترام میزارم
ولی ساییده شدیم از این تاپیکا
طرف رفته زندگیشو میکنه خواهر
چرا هنوز درگیری آخه
به خودتون و ارامش درونتون فک کنید کم کم فراموش میشع
زندگی ارزش هیچی رو نداره
منم مث توام
بزن ب بیخیالی مال من بعد از ۴ سال رفت
عشق ادمو شاعر میکنه...
چه خوب نوشتی
اولش یکم سخته بعدش شاید بشه نفرت.من ازسال۸۸باهاش بودسال۹۳ بهم گفت من قصد ازدواج نداشتم اگرم ازدواج کنم با کسیه که مامانم قبولش کنه.از غصه به اولین خواستگاری که اومد جواب مثبت دادم الان اصلا یادم نمیاد که چنین کسی بوده چند روز پیش شنیدم که با کسی ازدواج کرده که بعد عقد مهریه شو خواسته وطلاق گرفته و رفته با دوست پسر خودش ازدواج کرده فهمیدم خدا خوب جوابشو داده
من خیلی مظلومانه از زندگیش اومدم کنار و اون جلوی چشمم رفت با یکی دیگه با اینکه کلی قول داده بود بهم با اینکه میدونست تمام دلم باهاشه ...
خدا میدونه که همه ی اون روزا رو چی کشیدم توی خودم ضجه زدم و لبخند از لبم نرفت که کسی ندونه ...
هیچ وقت اینجوری دلم نشکسته بود
میخام واگذارش کنم به خدا ولی خدا هم طرف اوناست
من هیچ کاری از دستم برنمیاد
