2726
عنوان

زندگی سالمندی

47 بازدید | 0 پست

بیست و هشت سالمه.کلی هیجان و نیاز دارم.شوهرم باهام کاری کرده احساس می کنم صد سال از زندگین گذشته .انگلار یه پیرمرده .روز به روز بیشتر نا امیدم می کنه.وقتها که پسم می زنه یا مثل دیوار سنگی باهام برخورد می کنه ، صبح ها با گریه بلند می شم به خودم میگم درک که مادرم میزارم میرم یخ روز که  ریخت نحسشو نبینم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730