من و طرفم تو دوران دوستی گفتیم عروسی نمیگیریم و میریم یه سفر خارج
برام مهم نبود مراسم
چون تعدیل شده بود،،،،دیگه تو عقد فقط میخواستم کارش اوکی شه
نامزدیمون طبق رسم دوطرفمون که بختیاری بودیم،،،،،و بخاطر کوچیک بودن سالن پذیرایی خونه بابا اینا،،،،با دعوت کردن بزرگترها برگزار شد و اون ها هم کلی کادو آوردن و پدرم شام داد اون شب به دعوتیا
عقد هم باز با دعوت خاله و دایی و عمه و عمو تو محضر برگزار شد و بعدش اومدیم خونه بابام و پذیرایی شدن مهمونا
من آرایشگاه رفته بودم و رفتیم آتلیه
خانواده ی همسرم خواستن دعوتی های مارو شام دعوت کنن خونشون ،،من گفتم نیازی نیس،،چون ما تفاوت عقاید مذهبی داریم،اونا باز لباس میپوشن و حجاب ندارن،فامیل های ما دارن
و فقط یه جشن کوچیک و بزن برقص تو خونشون برگزار شد با حضور خانواده ی من و چندتا فامیل اونا
اونا کلا کم جمعیتن
برای عروسی هم ،قصد جشن گرفتن نداشتیم دیگه
ب محض سرکار رفتن،،خونه گرفتیم و پول هم نداشتیم بریم سفر
البته پول کادوهارو ما گذاشتیم بانک مسکن ،،،،و بقیه ماجراها