اول بگم خودم دوتا دخترگل دارم چن روزه فهمیدم ناخواسته باردارم خییلی ناراحت بودمو خواستم سقطش کنم مامانم نزاشت من هردوبچمومخصوصا دومی بزوورحامل شدم چنسااال طول کشید. نمیدونم یه اسپرم زرنگ لجبازازکجا پیداش شد خودشو رسوند تخمک تازه از ک...استفاده میکردم احتمال میدم دلیلش این باشه ک بخاطرترس از کروناچون شوهرم سیگارمیکشه وریه اش خراب و ازطرفیم گروه خونیشAهست و راننده تاکسیم هست وقبولم نمیکرد نره سرکار ک خدانکرده مبتلا نشه زبونم لال بچهام یتیم نشن من ت چاییاش زنجبیل ریختم. یاا عسلو ابلیمو دارچین ک سیستم ایمنیش قوی بشه وخلاصه چون بدنمون ضعیف بود خیالم راحت بودتانخوام باردارنمیشم الان ن میخوامش ن جرات سقط دارم خیلیادیدم سقط کردن راحتم دارن زندگی میکنن من خییلی بدشانسم میترسم سقط کنم خداقهرش بگیره ویه بلانازل کنه. خیلی پریشونم کلا فکرم درگیره هییششکی ت اطرافیانم بیشتراز دوتا بچه ندارن حتی یه موردشماهابگین چنتابچه دارین کسی هست مشابه من باشه.