دوسش نداشتم اصلا و حتی ازش متنفر بودم مطمعنم خیلی بهم بها میداد و خوشبختم میکرد ولی حتی دوسنداشتم کنارش بشینم چون همه بهونه هامو قبول کرد حتی گفت تو سند ازدواج ثبت میکنم که نتونم زیرش بزنم ولی با همون اسرارای خودش و خونواده م یکی دوبار باهاش بیرون رفتم اما بازم نتونستم بپذیرمش کثل دیونه ها از زیباییم میگفت و نکاهم میکرد ولی برام عذاب بود 😑
ناهارفرداچی بدرستم😑🤕
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
