جمعه هرچقدر منتظر شدم پیام بده نداد،البته کارش جوریه ک ۱۴ روز سرکاره،۱۴ روز اف
جمعه هم سرکار بود ولی ظهرش استوری گذاشت ک همون محل کارش رفته بود کوه، و توی سایت هم دیدم یلحظه انلاین شد ولی تا شب هیچ پ یا ز نزد
شب بهش پیام دادم و تا ۲شب صحبت میکردیم،امروز هم تا ظهر باهم خوب بودیم ک من سر یه موضوعی ک اتفاق افتاده بودم بعدازظهرش باهام تماس بگیره
ولی خبری نشد ،یعنی دلم از روز جمعه پر بود،بهش پیام میدادم و سین میکرد ولی جواب نمیداد فقط گفت خابم برده بود،بعدش منم عصبانی شدم گفتم خیلی بیشعوری ک سین میکنی جواب نمیدی
بلاکم کرد،زنگ زدم گفت من تا الان هزار بار بهت وقت دادم ک ازت مطمئن بشم،یبار عاشق احسان بودی ،یبار نمیدونم چی یبار چی و چی
نمیتونستم بهت اعتماد کنم چون ۱۴ روز خونه نیستم، حالا دوباره بهت وقت دادم ولی بازم دیدم اینجور ،من تا نصفه شب بیدار بودم الان خسته بودم
بهش گفتم من دلم از جمعه پر بود امروز سرت خالی کردم تو هیچوقت پیگیر من نیستی،گفت من قصدم ازدواجه،هربار یه حرفی میزنی و من خیلی هنر میکنم ک بعد چند ماه ک میای سراغم جوابتو میدم
جمعه هم اگه دلت واسم تنگ بود زنگ میزدی جواب میدادم،گفتم تو دلت تنگ نبود،گفت تو بزار رابطمون دوباره شروع بشه بعد ببین دلم تنگت میشه ی ن،تو دوقدم واسه من بردار تا من بیام سمتت
واقعا نمیفهمم دوسم داره ی نه،قصدش ازدواجه یا نه