عاره .. نشسته بودیم کنار هم داشت حرف میزد .. بعد من دوس پسر داشته بودم ولی نمیدونم چرا این ی جور دیگ بود . وقتی حرف میزد نگاشم نمیکردم . بعد صدامون زدن دیگ گفتیم بریم. بلند شد کنار وایساد برای اینکه رد شم باید از جلوش میرفتم جلو کمی مکث کردم خیره شد تو چشمام یهویی هول کردم بوسیدمش بعدشم فرااار . اونم هر هر ب زور جلوی خودش و گرفته بود نخنده
هنوز ک هنوز میگه عزیزم چرا اونروز بوسیدیم و میخنده