یه شبی نامزدم امده بود خونمون کلی باهاش سلام و علیک و تعارف و بفرما بشین..خلاصه نشست تو پذیرایی منم رفتم میوه بیارم وقتی امدم تو پذیرایی یهو دوباره گفتم سلام..اونم گفت سلام رو ماهت نیاز نیست هی سلام کنی
الان باد معده ایها میان
الان همه خوابن شب بزن تاپیک
تو عروسی اومدم بشینم روتاب فکر کردم شوهرم گرفته با کلی ناز لباسمو گرفتم بشینم نگو شوهرم همون لحطه ول کرد کرواتشو درست کنه محکم خوردم زمین کلی فیلمبردار وعکاس بهم خندیدن🤣🤣
تازه ازدواج کرده بودم بچه بودم عاشق گوسفند و گاو و روستا رفتن ی بار با شوهرم رفتیم روستا ی پسر عمو داره هم سن منه اون بهم گغت بیا تو ک دوس داری گوسفند رو بدوش.. پاهاشو گرفت هر کار کردم شیرش نیومد بعد خندیدن... بعدا ب زن عموش گفتم اون گوسفند قهوه ایه شیر نداد هر کار کردم گفت واااااای اون نر بوده شیر نمیده ک🤦♀️
خاک بر سر منو سر کار گذاشته بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
