من 25 سالمه
ب هیچکدوم از اهدافم نرسیدم
ن هدف دارم، ن کار دارم، ن ازدواج، ن اونجور ک قبلا شاد بودم
هیچی هیچی
حتی با دوستامم دوس ندارم رفت و آمد کنم، فقط ی دوستم در حد چت کردن دارمش
با فامیل کلا قطع رابطه کردم
فقط و فقط با مامانم بیرون میرم
همش عصبی میشم، حتی واسه کوچیکترین حرف
اصلن من این نبودم
دیروز ب پیشنهاد مامانم رفتیم پیش ی دعا نویس
برام قرآن باز کرد، گف من هر چی میگم از روی قرانه
تموم علائممو گف
حتی گاهی ب مامانم میگم کاش زودتر بمیرم
اینم گف
ی چیزایی ک فقط خودم و مامانم میدونیم
گف جادوت کردن، ب هر در بازی میری بسته میشه
انقد گف همه چیمو ک اشکم در اومد
شما چیزی مشابه من داشتین ک خوب شده باشین