سلام. من یه دختر ۱۸ ساله هستم. من با برادرم(۲۲سالشه) دعوا زیاد میکنم. برادرم واقعا زورگو هست. اگه من کار اشتباهی بکنم حاما یه دعوای بزرگ درست میکنه ولی اگه خودش اشتباه کنه هیچکس بهش چیزی نمیگه حتی وقتی به مادرم میگم برادرم همین اشتباه من رو انجام داده مادرم میگه من اصلا متوجه نشدم. چون من مثل برادرم نمیتونم قیل و قال راه بندازم. تو این دعواها برادرم منو میزنه جلوی چشمای مادرم میزنه توی گوشم و پرتم میکنه روی زمین. در این شرایط من به شدت احساس حقارت میکنم و از دختر بودن خودم متنفر میشم. برای اینکه منم برادرم رو تحقیر کنم موفقیت تحصیلیم رو به رخش میکشم و میگم چند سال دیگه نمیتونی منو بزنی و دیگه هیچی نیستی. مادرم که موقع کتک خوردن من ساکت بود میاد جلو و. به من میگه تو خودت هیچی نمیشی. یه پزشکی قبول شدی فک کردی چیکار کردی. بهم میگه فقط بلدی درس بخونی. اینقدر درس خوندی روانی شدی. بهم میگه تو واقعا دیوونه ای. میگه فک کردی قراره کی بشی؟ بهم میگه حتما تو زندگی ایندت شکست میخوری. بعدش منو تو اتاق زندانی میکنن مادرم و برادرم میرن بیرون و من الان یه هفتس از خونه بیرون نرفتم میاد تو خونه اصلا باهام حرف نمیزنه. بعد من به بابام زنگ میزنم گریم میگیره. شبا همش گریه میکنم. مامانم گریه منو میبینه میگه ارام همش دروغ میگه همش فیلم بازی میکنه گریه هاش همه فیلمه. و من هر روز دعا میکنم زود تر از این خونه لعنتی برم. من همیشه ادمیم که زود گریم میگیره. زود میشکنم. دوره کنکور به شدت استرسی بودم. یه سری فوبیا هایی هم دارم. اعتماد به نفسمم. افتضاحه. هیچ وقت خودمو قبول نداشتم. خیلی شرایط سختی دارم
آخی😔
توداداشت اعتمادبه نفس توگرفته.برای من مامانم
مامانم اگه اشتباهی کنه اشکال نداره ولی اگه من اشتباه کنم سرزنشم میکنه
احساس میکنم تقصیر مامانمه. از داداشم زیاد ناراحت نمیشم ولی مامانم دیوونم میکنه
عزیزم درکت میکنم منم تمو این شرایطوداشتم حتی بدتر تحقیر برادر پدر مادر تنهایی منم تک دخترم ازت خواهش میکنم شده پنج ساله دیگم این شرایطوتحمل کن امامثه من خریت نکن وبرای فرار ندیده ونشناخته بایه ادم عوضی ازدواج نکن حداقل بزار آیندت درآسایش باشی
پزشکی قبول شدی و اعتماد به نفس نداری ؟ سعی کن باهاشون کاری نداشته باشی پدرت چیزی نمیگه؟
یعنی هیچکس نمیدونه من چیکار کنم؟تورو خدا یه راه حلی بدین
عزیزم نزار هیچکس اعتماد به نفستو ازت بگیره اصلا هم پاپیچ داداشت نشو که دعواتون بشه اصلا حسابش نکن با پیشرفت و خوشبختیت بهش تو دهنی بزن
تو پزشکی میخونی و این ینی پیشرفت و موفقیت به چیزی فکر نکن و فقژثط به درس متمرکز شو
نمیشه انتقالی بگیری شهر دیگه درس بخونی که کمتر خونه باشی . ؟
مثل منو داداشم😔 دقیقا مثل همیم😣
درکت میکنم ولی تحمل کن چون زمین گرده😌
عزیزم شرایطتت رو کاملا درک میکنم. سعی کن رابطه ات رو باهاشون محدود کنی و آتو دستشون ندی.
یه دنیای جداگونه برای خودت بساز و به فکر پیشرفت خودت باش....
وسعی کن کم کم بهشون بفهمونی حق ندارن اینطور باهات رفتار کنن.
و اگه باز برادرت بهت حمله کرد توام مظلوم نباش بدتر از اون قیل و قال کن بزار بترسن.
ارسال نظر شما
