آبانداد- آرشا-آروین-آریو آرتیمان: فارسی مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس ، تفکر پاک ایلیا :سریانی-عبری به معنی راستگوی بزرگ - نام حضرت علی (ع) در توررات، خدای خدایان - تغییر یافته نام الیاس یکی از چهار پیامبرجاویدان اردوان (به فتح ا و د):فارسی به معنی یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی اوتانا: فارسی به معنی دارای اندام زیبا ، نام یکی از یاران داریوش یکم پادشاه هخامنشی
کلاْ افرادی که ازدواج میکنند دو دسته اند . آنهایی که از جانشان سیر شدند و آنهایی که قصد جان دیگری را دارند
آتور : (پهلوی) 1- آتش، آذر؛ 2- (اَعلام) 1) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغهای دوران پادشاهی ماد بر پایه روح و زروانی آن را تغییر دادهاند؛ 2) نام فرشتهی در ایران باستان.
آتیلا : 1- (ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامدار(؟)؛ 2- (اَعلام) پادشاه هونها [434-453 میلادی] که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانهی خدا لقب داده بودند.
آراد : 1- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشتهی موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، روز بیست و پنجم ماه شمسی به نام اوست؛ 2- (در پهلوی) آرای، آراینده.
آران : (اَعلام) 1) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان؛ 2) نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر (کشور آذربایجان)؛ 3) نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است؛ 4) نام شهری در کاشان.
آرتا : (اوستایی) مقدس، راست گفتار، درست کردار.
آرتان : (اَعلام) نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ.
آرسام : گونهای دیگر از واژهی آرشام، -> آرشام: 1- دارای زور خرس، خرس نیرو؛ 2- (اَعلام) پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ و نام نیای داریوش بزرگ شاهنشاهِ هخامنشی در قرن 5 پیش از میلاد.
آرشا : (=آردا، ārdā )، مقدس.
آرشان : (ارمنی) 1- به معنی نر؛ 2- (به مجاز ) مرد.
آروان : 1- آرین (ایرانی، آریایی، ایران)؛ 2- (اَعلام) 1) نام روستایی در قزوین؛ 2) نام یکی از طایفههای لرستان.
آروکو : (اَعلام) نام فرزند کوروش هخامنشی (اول) که به رسم گروگان نزد آشور باناپال از سوی پدر فرستاده شد.
آروَند: (= اروند) 1- شأن و شوکت و فر و شکوه؛ 2- اورند و اورنگ.
آریابُد : (آریا + بُد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، مهتر و بزرگ قوم آریائی، رئیس قوم آریایی، نگهبان نژاد آریا.
آریاز : 1- (در اوستایی) رهنما، رهبر؛ 2- (اَعلام) نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان.
آریو : (آری= آریا+ او /-u/ (پسوند نسبت و شباهت))، 1- منسوب به قوم آریایی، شبیه آریائیان؛ 2- آریایی.
آزاد : 1- رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده، فارغ، آسوده، بی دغدغه خاطر؛ مختار، صاحب اختیار؛ 2- (در گیاهی) درخت جنگلی (آزاد درخت)؛ 3- (در قدیم) نجیب، شریف، آزاده؛ 4- (در قدیم) (شاعرانه) صفتی است برای بعضی گیاهان.
آزرمان : (فارسی) همیشه جوان، پیر ناشدنی و فرسوده نگشتنی.
آساد : (فارسی) 1- (اَعلام) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی؛ 2- (در عربی) آساد جمع اَسَد است به معنی شیرها و شیران.
آسیم (پهلوی) : 1- (به لغت زند و پازند) استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه؛ 2- (در پهلوی، asēm) آسیم به معنی سیم و نقره است.
آمیار : (کردی) همکار، یاور.
آنوش : بی مرگ، جاوید، جاویدان.
آوَند : 1- حجت، دلیل، برهان، آونگ؛ 2- (در قدیم) ظرف؛ 3- (در گیاهی) لولهی باریک ساقه گیاهان.