منم دوسالدپیش بیمارستان یه شهردیگه بستری بودم مادرمو مادرشوهرم وشوهرم باهام اومدن مامانش تندتندمیرفت شوهرموپرمیکرداونم میزنگیدبه من حرف میزدیهوشوهرم زنگیدهی گفتی وگفت منم گفتم میدونم مامانت پرت میکنه مامانش ازاونودادزدبگوغلط کردی
منم گفتم مامانت پیشته؟
صداموزدی روبلندگو؟
گفت نه گفتم خودم صدامامانتوشنیدم خلاصه همونجاگوشیوقطع کردم وخاموش یه کاری باهاش کردم که سال بعدش وقتی فهمیدخانوادش بهم حرف زدن چیابارشون نکردچیکارشون نکردخلاصه ادمش کردم