زنداداشم دیشب زنگ زده به خواهرم گفته میخوایم بیایم خونتون. خواهرم کارمند مرکز بهداشت و به شدت بهداشتی و حساس سه تا بچه ریز هم داره . گفته برق خونمون قطع به خاطر اینکه ناراحت نشه اینو گفته. که نرن. زنداداشم فرداش زنگ زده خواهر بزرگترم گفته خواهرت خیلی حساس بازی درمیاره اینجوری همه باهاش قط رابطه میکنن. با این استرس و ترسی که از کرونا داره بیش تر مریضی رو به خودش جذب میکنه باهاش صحبت نصیحتش کن خلاصه گفته من فهمیدم قطی برق بهونه بوده و ناراحت شده. زنداداشم خیلی خونسرد و بیخیاله تازه یه خواهرشم قم زندگی میکنه احتمالا واسه عید بیاد😑😑
سکه10میلیونی بهارآزادی نیست پاییز اسارته😒/کاش یه دوستی مثل حضرت موسی داشتیم باهم میرفتیم شمال بزرگوار عصاشو میزد به دریای خزر باز میشد با ماشین مستقیم میرفتیم روسیه😢/به جای اینکه استوری بذاری کرونا خر است بتمرگ توخونت😒کرونا خر نیست خر تویی هموطن😏/خدایا لااقل یه پیامبر بفرست باهاش مذاکره کنیم😐/خدایا میگم یبار دنیا رو روشن خاموش کن شاید درست شد🙁/حالا اگه یه ویروس میومد که با سرمای هوا از بین میرفت میانگین دمای کشور 41 درجه بود😒/برای اینکه سر قضیه کرونا یه تودهنی محکم به چینیا زده باشیم از این به بعد به جای واژگان ته چین، پاچین، بلدرچین ودارچین به ترتیب از واژگان ته گل محمدی،پاگل محمدی،بلدرگل محمدی و دارگل محمدی استفاده میکنیم✌️/نمیدونم چرا خدا به کشیشا گفته شراب بخورین ولی زن نگیرین اما به آخوندا گقته شراب نخورین اما تا جا داره زن بگیرین😯 واقعا چرا؟/کتاب بیشعوری روباز کردم دیدیم داره به خیلی ازاطرافیانم توهین میشه بستمش پرتش کردم اونطرف😖/آرامش دوگیتی تفسیر این دو حرف است:آره تو راست میگی،باااااشــــه تــــوو خـــوووبــی/شوهرت مثل جاده چالوس نباشه که همه باهاش خاطره داشته باشن صلواات/من اگه میوه هم بودم یه نارگیل رو بلندترین درخت جهان میشدم که فقط یه میمون حاضر بود برای به دست آوردنم ریسک کنه/کاش یوزارسیف عباشو رو منم مینداخت بعد که برمیداشت من لاغر و خوش هیکل میومدم بیرون با بغض میگفتم:با من چه کردی یا نبی؟دنبه هایم کو؟😢
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خونه من نزدیک خونه مامانمه چون سرکار هم میام بچه هام اکثرا اونجان پنج شنبه پسرش و فرستاده خونه مامانم چه سرفه های وجشتناکی داشت با پسرم اومدن خونه ما شوهرم میگه بچشون مریضه چرا میفرستن جایی؟گفتم چی بگم
خواهرشوهرم بچه اش صبح تا شب با دوچرخه تو کوچه اس و خوراکی میخره و میخوره با دست نشسته همسایه ...
والا بعضیا خودشون که بیخیال به فکر بچه های مردم نیستن. باور میگن بچه ها سیستم ایمنیشون قوی ه در حدیه که دور از جون نمیرن یعنی به شدت حالشون بد میشه بچه دختر عمم سه روز بستریه بود گفتن مشکوک به کروناست دوهفته دو بچه دیگشو برده خونه مامانش میگه مردم از بس سختی کشیدم میگفت تو خواب بچه میخواسته خفه شه میگفت پرستارا رو سر بچه نمیومدن میترسیدن فقط میگفتن پاشویه کن تبش بیاد پایین