خودم تو مجردی تو هال خونه داشتم نماز می خوندم ..که یه هو سر زده بابام و یه گله مهمون اومد همه نشستن تو هال ..پشتم بهشون بود و نماز می خوندم که یه هو چادر نمازم به پام گیر کرد و هنگامی که می خواستم برم سجده از پشت افتادم زمین و با چادر مخلوط شدم و لنگام رفت هوااا..🤦🏼♀️🤦🏼♀️ یک صحنه ایی بود آبروم جلو همه رفت به خصوص پسرهای اون فامیل که چقد جلوشون کلاس می ذاشتم
دیگه دویدم تو اتاق و بیرون نیومدم
واااای خداااا😂😂😂😂😂😂
,خخخ
دوستم گیتار می زد تازه کلاس می رفت ، می خواست تو مدرسه تو سرودمون گیتار بزنه
مامانش زنگ زد به استاد گیتارش که پسر جووونی هم بودنت بهش بگه یه روز بیاد چن تا نوت بهش یاد بده
خلاص زنگ زد گفت بیا هفته بعد صبا کنسرت داره می‌خواد تو مدرسه بزنه ..
استاد گیتار ..کنسرت داره 😐
مامان دوستم بیخیال بله اره بیا یادش بده
من و دوستم این ور مردیم از خنده 😂
مامانمم هنوز اصرار داشت کنسرت داره
فقط لنگاتو تصور کردم که مثل جومونگ سر ته شدی
وااااای این دیگه آخرشه بچه ها با دخترای اقوام رفته بودیم خرید ، من جلو راه می رفتم با یکیشون بقیه عقب مونده بودن ..هی با دستم از پشت می گفتم بیایید ..هی دستمو از پشت می کشیدم به جلو حالت بیاید دیگه بیاید ...که یه هو دیدم تمام آلت مرد پشت سریم اومد تو دستام .. و رومو برگشتوندم دیدم پسره با تعجب به دست من و اونجاش نگاه می کنه ... اینقدر تعجب کردم که گفتم ببخشید ...
اونم گفت خواهش می کنم 😊
من😕
کناریم🤣
وای خدا بد دردیه میفهممت😂😂😂😂😂😂
من یه بار خواب بودم چند نفر اومده بودن عین دیدنی خونمون😐مامانمم یادش رفته بود منو به اون گندگی بیدار کنه خلاصه اومدن نشستن و اینا منم همچنان خواب بودم 😐بابامم گیر داده بود بلند شو 😂😂هرچی خودمو میزدم ب خواب مگه ول میکرد😂😂😂اخرش با اون قیافه ضایع پریدم تو اتاق😂😂😂
مرسی که سعی می کنی حالمونو خوب کنی
❤️❤️❤️❤️😃😍🌹🌹
من یه بار تو سجده ی نماز گفتم سلام
یبار رفته بودیم ی جایی خونه ویلایی بود با خاهرمو بابام.میخاستم بگم خانه هایه بابابزرگم اینجاس .گقتم خایه هایه بابابزرگ دوستم اینجاس.اصن خودم جررر خوردم از این حد ابروریزی.بابام پشماش ریخت
