اولش ک شوکه شد داداشش ب من عیدی نداده...
یا گفتم خواهرت بهم عیدی نداد گف اون شوهرش غریبس منم گفتم خوب تو ک عیدی دادی از اون ۲۰ تومن یه روسری میخرید میداد میگف من نیومدم هیچی نگف بعدش گف ب خواهرای توم میدم من ب همه میدم تو حرص نخور با خنده...منم گفتم نیازی نیس ولی هرکی برامون یه قدم برمیداره باید برای اون انجام بدیم ن اینکه اینجوری دیشب محلم نداد منم ناراحت شدم خوابیدم خونه مادر شوهرم بودیم صبح بیدار شدم باهام زیاد حرف نزد در حد سلام
صبحانه خوردیم رفتم خونه مامانم اونم اومد خونه .برگشتم خونه مثلا خواب بود بیدار شد اومد دید ناراحتم گف بریم بخوابیم یکم کرم ریخت .ولی من بازم عصبی بودم بهش گفتم چرا گوش نمیدی حرفامو گف چون حرف تو نمیشه من زن ذلیل نیستم من اختیارم دست خودمه خدام هم استغفرلله برای من تعیین تکلیف نمیکنه اماده شد رف سر کار