2726
عنوان

داستان زندگی مادرشوهرم😔

1451 بازدید | 43 پست

بیچاره ۱۴ سالش که بود پدرشوهرم میره خاستگاریش با اختلاف سن ۱۶ سال یعنی اون ۳۰ سالش بوده.پدرش به زور شوهرش میده درحالی که اون هنوز تو حال و هوای برنامه کودک و بازی های بچگانه بوده.....میگه بعد از عقدم هیچ جوری نمیشد بکارتم از بین بره چون سرسفره عقد یکی مارو قفل کرده بود و ما یکسال درگیر این موضوع بودیم و هیچ دکتری نمیفهمید مشکل از کجاست تا اینکه رفتیم پیش یه دعا نویس و اون قفلو باز کرد کارمون انجام شد خلاصه ۱۵سالگی باردار شد ۱۶سالگی مادر😔هیچوقت از سمت شوهرش درک نشد و تا میومد حرفی بزنه شوهرش میگفت حرف نزن بچه

خدایا شکرت که اینقدر مهربونی

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

مادرشوهرت بچه بود ترس داشت واینک واژینسموس بود قفل قدیمیامیگن

  اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی‌ شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد.  اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!

خلاصه اینکه نه از طرف شوهر حمایت شد هیچوقت نه از طرف پدرو مادر‌.الان که فکراشومیکنم میبینم واقعا خیلی از عقده ای بودن هاش و رفتاراش ریشه در کودکیش داره و من نباید خیلی ازش دلخور بشم

خدایا شکرت که اینقدر مهربونی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز