از زمانی که ۱۰ ۱۲ سالم بود و عمه ام ازدواج کرد هر وقت مهمونی بودیم یا خونه پدربزرگم این همیشه جلو من بی تفاوت حرف های خصوصی زناشوییش رو داشت بلند بلند میگفت با اطرافیان، طوری که من خجالت میکشیدم و میرفتم بیرون اصلا فک نمیکرد جلو من زشته..حالا جالبه خیلیم مذهبی و مومن میدونه خودشو و واقعا هم هست. ولی مثلا یادمه ۱۳ سالم بود و عروسی دختر عموم شروع کرد حرف های ناجور زدن اون عمه ام گفت چرا جلو این میگی زشته خندید گفت بزار بفهمه یکم هنگ کنه😐من خودم از خجالت به بهونه ی دسشویی رفتن زدم از اتاق بیرون....... خیلی دلم میخاد یه جوری بهش بفهمونم خیلی بیشعوره ،
حق با کیه؟ باش چیکار کنم؟؟