بنویس
الان چطورید بچها لایک کنید اومد
چه خبرا اینجا موهای تنم سیخ شد کامنتارو خوندم من گوه با ملاقه بخورم اگه ازدواج کنم😩
دفعه اول که زن دوستشو دیدم به دلم نشست ولی خیلی زن پرویی بود و راحت به زور شال سرش بود و آرایش کامل خلاصه چند بار اومدن و رفتن دیدم یه بار گفتن بریم شمال ما شوهرم یادم نمیومد کی رفتیم مسافرت ولی با اونها تو دوماه ۴ بار رفتیم و من صمیمیت بین اون و شوهرمو می دیدم به شوهرم میگفتم میگفت این با همه راحته ولی من شک کردم و بعد فهمیدم راسته و با هم در ارتباط هستند تو تلگرام عکس لختی و پیام ولی هیچ کدوم زیر بار نرفتن و همه چیز تموم شد و شوهرم با من بهتر شد و هر بار حرف زدن در موردش شوهرم انکار می کرد و بهونه که درمورد شوهرش با من حرف می زده عکسها هم هر کدوم یه چیز می گفتن ولی هیچ وقت نفهمیدم چی شد
والا من با ۱۷ سال سن که از خدا گرفتم به و الله خیری تو ازدواج ندیدم فقط دوران نامزدی رو دیدم خوبه سر خونه زندگی دیگه گندش در میاد هی
واقعا آدمایی که تن به ازدواج نمیدن آدمای زرنگین .
تابستون پسرم و میبردم کلاس زبانهمون روز اول با یه خانم دوست شدم اونم ۲ تا دختر داشت هم سن پسرهای من آورده بود کلاس زبان
همون روز اول انقدر با هم خوب شدیم که نگو
ولی تعجب کردم خونشون یه جای دیگه بود شاید با ماشین نیم ساعت راه بود از اونجا میومد اینجا ازش پرسیدم گفت پیش ما کلاس زبان اینجوری نداره
کاش یدفعه بگی عزیز
خوب...
شام چی دارید تا اسی بیاد از هم خبر بگیریم😂
