از در میرم تو خونشون با اخم هست میریم بیرون گردش و تفریح یوسره اخماش تو همه باهاش شوخی میکنم میگه مسخره میکنی امروز اومده بود سالنم داشت یه چیزی رو جابجا میکرد تو سرشور با تعجب گفتم عهههه این اینجا بود؟ دوستم که صاحبه اینه دیروز اصن نیومده چجوری این اینجا بود ؟ بعد یهو با دعوا و اخم جوابمو میده میگه یعنی من گذاشتمش؟ یهو طاقت نیاوردم با دعوا گفتم مامان من تعجب کردم فقط نمیگم تو گذاشتی بس کن اون از ظهر که مث شمر با اخم میای دم در اینم الاندعوا داری یهو کیفشو ور داشت بدون حرف رفت بدتر ... تو اعصابم
نگید مامانته و فلان خودم میدونم همیشه باهم میریم گردش و سفره خونه و اینور اونور ولی واقعا جواب همهچیو با اخم و دعوا میده منو تو دوره نوجونی با این کاراش کرده بود قرصی استرسی زیر نظر روانپزشک بودم اصن نگاش میکنم غم عالم میاد تو. دلم