خودم تو مجردی تو هال خونه جا نماز انداخته بودم و نماز می خوندم ..که یه هو سر زده بابام و یه گله مهمون اومد همه نشستن تو هال ..پشتم بهشون بود و نماز می خوندم که یه هو چادر نمازم به پام گیر کرد و هنگامی که می خواستم برم سجده از پشت افتادم زمین و با چادر مخلوط شدم و لنگام رفت هوااا..🤦🏼♀️🤦🏼♀️ یک صحنه ایی بود آبروم جلو همه رفت به خصوص پسرها
دیگه دویدم تو اتاق و بیرون نیومدم