حدود 4روزه خشکی گلو و گلو درد داشتم.راه تنفسی م کلا درد میکرد. گاهی سردردم داشتم. از دیشب سرم انگار باد کرد و بینی م یکم میگیره یکم ابریزش دارم. دمای بدنم همیشه تو بارداری 35ونیم بود الان 37. الان میترسم. راستش برای خودم نمیترسم برای بچه سه ساله م و شوهرم که ریه ش مشکل داره میترسم.
کاربری قبلا برای یکی دیگه بود الان واس مادلتنگی میکنم ... ولی حق ندارم بهانه بگیرم ...بیادت می افتم ولی حق ندارم اشک بریزم...تو را میخواهم ولی حق ندارم سراغت را بگیرم...خواب تو را میبینم ولی حق ندارم آمدنت را تعبیر کنم...بی قرار میشوم ولی حق گلایه ندارم...دلم میگیرد ولی حتی حق صداکردنت هم ندارم...قول داده ام...قول داده ام دگر هیچی نگویم...بزرگ شوم...صبوری کنم ...با خاطراتت شاد باشم...و هیچوقت سراغت را نگیرم...من چشمانم را روی زندگی بسته ام.. خنده تلخ من از گریه غمگین تر است
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این تیکر هم تموم شد من به اونی که ارزو شو داشتم رسیدم منم مامان شدم دقیقا ماه آخر قرارم با خدا زمانی که فکرش رو هم نمیکردم متن زیر ماله تیکر قبلی هست میزارم بمونه تا همیشه یادم بمونه ....انشالله تا آخر این تیکر منم مامان میشم..خدایا ازت خواستم تا شب قدر سال دیگه حاجتم و بدی و با نوزاد کوچولوم یا نوزاد تو شکمم بیام تو مراسم احیا بشینم دست به دعا بردارم برای سلامتیش خدایا بد قولی نکنیا من منتظرشم دیگه داره کم کم طاقتم طاق میشه...مگه خودت نگفتیاز هرکسی به اتدازه تواناییش امتحانش میکنی ؟ ینی فکر میکنی بیشتر از این توان دارم نه خدا من خیلی ضعیفم...هرکی امضام و خوند واسه حاجتم یه صلوات مهمونم کنه...