چند سال دوست بودیم میگفت میخوامت برا ازدواج قدشم ازم کوتاه تر بود بعد دیگه دید نمیتونه با مشکل قدمون کنار بیاد خجالت میکشید حس خوبی نداشت تو خیابون با فاصله ازمراه میرفت در نهایت هم کشید کنار
گفت الان ازدواج نکنیم بهتره اینه که ازدواج کنیم و جداشیم ..منم اولش مشکل داشتم باقدمون ولی بعدش بهش گفتم بیا ازدواج کنیم گفت نه تو خودتم مشکل داری ولی میخوای توپو بندازی تو زمین من بگی مننخواستم 😐
الانم ولمنمیکنه هی اصرار داره اینجوری ادامه بدیم در حد پیام و تماس تلفنی
شهرامونم فاصله دو سه ساعتی داره از تابستون تا حالا هم ندیدمش اخرین بار اردیبهشت دیدمش
من این رابطه رو نمیخوام ادم خوبیه ها ولی من خسته شدم اخه تاکی؟ بعدم با کسی دیگه تو رابطم الان اما خب بخاطر این نیست قبلا هم میگفتم رابطمون فایده نداره کات کنیم ولی همش ناراحت میشه و اصرار میکنه
من چیکار کنم اخه ؟؟؟
بهش میگم تو که منو برا ازدواج نمیخوای پس برو میگه چه ربطی داره 😐